end
end - پایان
noun - اسم
UK :
US :
آخرین بخش از یک دوره زمانی، رویداد، فعالیت یا داستان
وضعیتی که در آن چیزی تمام شده یا دیگر وجود ندارد
بخشی از یک مکان یا شی که از ابتدا یا مرکز خود دورتر است
یکی از دو نقطه ای که یک مقیاس را شروع یا پایان می دهد
یکی از دو مکانی که از طریق تماس تلفنی، سفر و غیره به یکدیگر متصل می شوند
یک تکه کوچک از چیزی که پس از اتمام کار شما باقی می ماند
یک هدف یا هدف یا نتیجه ای که امیدوارید به آن برسید
بخشی از یک شغل، فعالیت یا موقعیتی که یک فرد یا گروهی از افراد را درگیر یا تحت تاثیر قرار می دهد
یکی از دو نیمه یک زمین ورزشی
کلمه ای به معنای مرگ - برای اجتناب از گفتن مستقیم این مورد استفاده می شود
قسمتی از یک مکان یا شی که از مرکز یا ابتدا دورتر است
پایان یک چیزی، به ویژه چیزی اشاره کرد
انتهای تیز چیزی
اگر رویداد، فعالیت یا داستانی به پایان برسد، دیگر اتفاق نمی افتد
برای اینکه کاری متوقف شود
تا کاری را که انجام می دهید تمام کنید
اگر جاده، مسیر، خط و غیره به پایان برسد، به نقطه نهایی خود می رسد
برای رسیدن به نقطه نهایی در یک دوره زمانی در یک شرایط خاص
برای پایان دادن - از این مورد در مورد یک رویداد سازماندهی شده مانند یک جلسه، مهمانی یا درس استفاده کنید، به خصوص وقتی می گویید چه ساعتی به پایان می رسد
to end – use this about an organized event such as a meeting party or lesson especially when saying what time it ends
اگر یک رویداد، فعالیت یا دوره زمانی تمام شده باشد، پایان یافته است
تا در نهایت به پایان برسد - در مورد یک دوره زمانی، یک موقعیت یا یک فعالیت که برای مدت طولانی ادامه داشته است استفاده می شود
to finally end – used about a period of time a situation or an activity that has continued for a long time
به تدریج در طی یک دوره زمانی پایان یابد - در توصیفات نوشتاری استفاده می شود
اگر زمان تمام شده باشد، دیگر فرصتی برای انجام کاری ندارید
اگر زمان تمام شود، دیگر زمانی برای انجام کاری، به خصوص کاری مهم، وجود نخواهد داشت
اگر بلیط، کارت بانکی، سند قانونی و غیره منقضی شود، مدت زمانی که می توانید از آن استفاده کنید به پایان رسیده است
if a ticket bank card legal document etc expires, the period of time during which you can use it has ended
اگر چیزی در پایان است، به پایان رسیده است
رقمی که در انتهای بالا یا پایین یک محدوده قرار دارد، در محدوده ارقام احتمالی که مورد انتظار بود، بالا یا پایین است
a figure that is at the top or bottom end of a range is high or low in the range of possible figures that were expected
محصولی که در بالا یا پایین یک محدوده قرار دارد، گران ترین یا ارزان ترین محصول در این محدوده است
a product that is at the top or bottom end of a range is the most expensive or cheapest in the range
قسمتی از یک مکان یا چیزی که دورترین فاصله از مرکز را دارد
مرتب شده با یک سر کناری به انتهای چیز دیگری
پایان یک دوره است.
پایان کتاب
در پایان هفته
در پایان فرصتی برای پرسیدن سوالات وجود خواهد داشت.
او می خواهد گزارش ها را تا پایان ماه منتشر کند.
او تا پایان عمر به عنوان یک هنرمند فعال بود.
حوصله ام سر رفته بود تا آخر صحبت.
تا آخرش نرفتیم
من تا آخر این هفته می مانم.
ما باید در مورد کل سفر از ابتدا تا انتها می شنویم.
او به پایان دوران حرفه ای خود نزدیک می شود.
فروش آخر فصل ما از هفته آینده شروع می شود.
این پایان تمام آرزوهای او بود.
این به هیچ وجه پایان کار نبود.
بالاخره جنگ به پایان رسید.
جلسه به پایان رسید (= تمام شد).
کودتا به رژیم فاسد او پایان داد.
این حمله اخیر می تواند پایان روند صلح باشد.
آنها خواستار پایان دادن به خشونت شده اند.
پایان درگیری/جنگ
بیایید یک بار برای همیشه به (= توقف) این شایعات پایان دهیم.
هیچ پایانی برای بحران کنونی وجود ندارد.
سفر هوایی ارزان پایان دوران طلایی تعطیلات ساحلی بریتانیا را رقم زد.
اکران «خواننده جاز» نشانگر پایان دوران سینمای صامت بود.
من به انتهای صف پیوستم.
برو تا آخر خط!
در انتهای جاده به راست بپیچید.
دفتر او اتاقی است که در انتهای راهرو قرار دارد.
این همسرش است که در انتهای جدول نشسته است.
شما چیزی در انتهای بینی خود دارید.
انتهای نخ را به هم گره بزنید.