round
round - گرد
adjective - صفت
UK :
US :
اطراف یا در هر طرف چیزی یا کسی
می گفت کسی یا چیزی می چرخد به طوری که در جهت مخالف قرار می گیرد
در یا به بسیاری از مکان ها یا قسمت های یک منطقه
حرکت در یک دایره
اگر به خانه کسی می روید، معمولاً برای دیدن او به خانه او می روید
به افراد یا موقعیت های دیگر
در طرف دیگر چیزی یا به طرف دیگر آن بدون عبور از آن یا از روی آن
در منطقه نزدیک یک مکان خاص
برای نشان دادن اینکه کسی وقت خود را در مکانی می گذراند بدون اینکه کار مفیدی انجام دهد استفاده می شود
if something is organized round a particular person or thing it is organized according to their needs, wishes, ideas etc
اگر چیزی در اطراف یک شخص یا چیز خاص سازماندهی شود، بر اساس نیازها، خواسته ها، ایده ها و غیره آنها سازماندهی می شود
راه دور زدن یک موقعیت یا مشکل، راهی برای حل آن یا اجتناب از آن است
برای نشان دادن طول یک خط اطراف چیزی استفاده می شود
به شکل دایره
به شکل توپ
چاق و منحنی
یک عدد گرد یا شکل یک عدد کامل است که اغلب به 0 ختم می شود
دور رویدادها مجموعه ای از رویدادهای مرتبط هستند که بخشی از یک فرآیند طولانی تر هستند
one of the parts of a competition that you have to finish or win before you can go on to the next part
یکی از قسمت های مسابقه که باید آن را تمام کنید یا برنده شوید تا بتوانید به قسمت بعدی بروید
یک بازی کامل گلف
یکی از دوره های مبارزه در مسابقه بوکس یا کشتی
اگر یک دور نوشیدنی در یک بار بخرید، برای همه افراد گروه خود نوشیدنی میخرید
یک گلوله از یک تفنگ، یا یک گلوله برای یک شلیک
چیزی که شکل دایره ای دارد
بازدید منظم از تعدادی خانه، دفاتر و غیره برای تحویل یا فروش چیزها
a song for three or four singers, in which each one sings the same tune, starting at a different time
آهنگی برای سه یا چهار خواننده که در آن هر کدام یک آهنگ را میخوانند و از زمان متفاوتی شروع میشوند
دور زدن چیزی مانند پیچ یا گوشه ساختمان
چیزی را به شکل گرد در آورد
اگر چشمان شما گرد باشد، آنها را کاملا باز می کنید زیرا شوکه شده اید، ترسیده اید و غیره
یک عدد گرد یا جمع یک عدد کامل است که اغلب به 0 ختم می شود
وقتی یک مقدار به صورت عدد دقیق بیان نمی شود، بلکه به صورت نزدیکترین 10,100,1,000 و غیره بیان می شود.
تعدادی یا مجموعه ای از چیزهایی که به هم مرتبط هستند مانند یک سری جلسات یا بحث
یک بشقاب گرد
این عینک مناسب افرادی با صورت گرد است.
میوه ها کوچک و گرد هستند.
راگبی با توپ گرد بازی نمی شود.
کشف این که جهان گرد است
کودک با چشمان گرد درشت (= ابراز علاقه) همه را تماشا می کرد.
یک تی شرت با یقه گرد
یک سکه با یک سوراخ گرد در مرکز
برج کاملا گرد بود.
پشت یک میز گرد بزرگ نشستند.
تپه های سبز گرد دونگال
نام خانوادگی و تاریخ انتشار را در پرانتز قرار دهید.
او دهان کوچک و گونه های صورتی گرد داشت.
کفش هایی با کفی صاف و پنجه گرد انتخاب کنید.
آن را یک رقم گرد کنید - مثلاً چهل دلار.
دو هزار عدد گرد خوبی است - آن را پایین بیاورید.
خوب، در ارقام گرد (=عدم ارقام دقیق) تا الان بیست هزار خرج کرده ایم.
مجموع آن حدود 30 میلیون دلار به دلار استرالیا بود.
ماه دور زمین می چرخد.
دور (بیرون خانه) به سمت عقب دویدیم و دنبال سگ می گشتیم.
این ایده تمام روز در سرم می چرخد (= نمی توانم از فکر کردن به آن دست بردارم).
وقتی یک موتور متوقف شد، مجبور شدیم دور (= رو به روی مخالف بچرخیم) و به خانه پرواز کنیم.
او سعی کرد به دور دروازه بان بچرخد (= حرکت با فوتبال از کنار دروازه بان) اما به زور به بیرون رفت.
صاحبخانه دور (خانه) را به من نشان داد.
مجبور شدم تمام شهر را بگردم تا هتلی را پیدا کنم که باز باشد.
این ویروس به دور (مدرسه) رفته است (= افراد زیادی به آن مبتلا شده اند) .
دور آتش نشستیم.
دور تا دور خانه درختان است.
این هرم 50 متر ارتفاع و 100 متر گرد (پایه) است.
همه برای یک مایل دور (= در منطقه) صدای انفجار را شنیدند.
باغ گرد پشت (خانه) است.
spherical
کروی
circular
گرد
globular
استوانه ای
cylindrical
منحنی
curved
گرد شده
rounded
حلقوی
annular
پیازدار
curvilinear
لامپ شکل
rotund
دیسک مانند
bulbous
دیسکی
bulb-shaped
تعظیم کرد
disc-like
دایره ای
discoid
محدب
bowed
سیکلوئیدی
orbicular
مداری
spheroid
جهانی است
convex
کره ای
cycloidal
قوس دار
discoidal
کمانی شکل
globose
خم شده
orbiculate
پیچ خورده
globate
spheroidal
arced
arched
arciform
bent
coiled
curled
curvy
unrounded
بدون گرد
unround
غیر کروی
nonspherical
غیر گرد
nonround
تخت