accessible
accessible - در دسترس
adjective - صفت
UK :
US :
دسترسی به مکان، ساختمان یا شیئی که در دسترس باشد، آسان است
بدست آوردن یا استفاده آسان
ملاقات و صحبت با کسی که در دسترس است آسان است، حتی اگر بسیار مهم یا قدرتمند باشد
یک کتاب، شعر، نقاشی و غیره که در دسترس باشد به راحتی قابل درک و لذت بردن است
می توان به راحتی به دست آورد یا به دست آورد
able to be entered or used by everyone including people who use a wheelchair, people who are blind etc.
امکان ورود یا استفاده توسط همه افراد، از جمله افرادی که از ویلچر استفاده می کنند، افراد نابینا و غیره.
به راحتی قابل درک یا لذت بردن است
used at the end of words to mean that something can be reached or obtained in a particular way or by a particular group of people
در پایان کلمات به معنای این است که می توان به چیزی به روشی خاص یا توسط گروه خاصی از مردم رسید یا به دست آورد.
امکان نزدیک شدن، ورود یا استفاده وجود دارد
به راحتی قابل دریافت یا استفاده است
قابل دسترسی یا ورود
آسان برای درک
اگر شخصی در دسترس باشد، مایل به دیدن مردم است و دوستانه و راحت صحبت می کند
استراحتگاه ها و اقامتگاه های خصوصی همچنان در دسترس هستند.
صفحه محتویات مجله همیشه آزادانه در دسترس خواهد بود.
من نوشته های جیمز جویس را چندان قابل دسترس نمی دانم.
آثار هنری پن به تدریج قابل دسترسی تر شده است.
طرفداران گریفی می گویند که او بسیار در دسترس و سر به زیر است.
او گفت که دفتر جدید دو برابر بزرگتر و به همان اندازه در دسترس خواهد بود.
به دلیل بارش برف، بسیاری از مناطق روستایی فقط با هلیکوپتر قابل دسترسی هستند.
در یک زمینه مد، آثار هنری غیرقابل دسترس یا ترسناک قابل دسترسی، حتی عجیب و غریب می شوند.
تمامی پیست های اسکی از طریق حمل و نقل عمومی رایگان از هتل قابل دسترسی هستند.
فیلیپ گلس چیزی بسیار نادر را تولید کرده است -- یک اپرای مدرن قابل دسترس.
اما بزرگترین کمپ، Zwi-Hamussit، تنها از طریق هوا قابل دسترسی است.
The Office has stopped subsidising one-day energy surveys for industry and commerce and there is little accessible public information.
این دفتر یارانه بررسی های انرژی یک روزه برای صنعت و تجارت را متوقف کرده است و اطلاعات عمومی در دسترس کمی وجود دارد.
اسید پاک کن ها در دسترس هستند و فقط توسط سرپرستان ارشد استفاده می شوند.
Near vision tasks need to be presented in a way that ensures that materials can be easily accessible to handle.
وظایف دید نزدیک باید به گونه ای ارائه شوند که اطمینان حاصل شود که مواد می توانند به راحتی در دسترس باشند.
به طور خاص از او خواسته شد تا نمایشنامه ای بنویسد که برای جامعه محلی قابل دسترسی باشد.
سواحل رودخانه هولبک برای گردشگران و ماهیگیران به راحتی قابل دسترسی است.
منطقه دورافتاده کویر فقط با هلیکوپتر قابل دسترسی است.
این اسناد در دسترس عموم نیست.
accessible toilets for wheelchair users
توالت های قابل دسترس برای کاربران ویلچر
ساحل باید برای همه قابل دسترسی باشد.
شعر او همیشه بسیار قابل دسترس است.
برنامه ای که علم را برای جوانان قابل دسترس تر می کند
باغ از لاین قابل دسترسی است.
این موزه به راحتی با وسایل نقلیه عمومی قابل دسترسی است.
متن بسیار قابل دسترس و زبان زیبا است.
این برنامه سعی دارد علم را برای جوانان قابل دسترس تر کند.
گزارشی بسیار قابل دسترس از تاریخ کره
نوارهای کارتونی به گونه ای طراحی شده اند که شکسپیر را در دسترس کودکان قرار دهند.
به زبانی ساده نوشته شده است که بلافاصله در دسترس خواننده است.
این اقامتگاه به راحتی از طریق جاده، راه آهن و هوایی قابل دسترسی است.
این ساختمان دارای اینترنت پرسرعت در دسترس مشترکین است.
مشکل برخی از این داروها این است که بسیار در دسترس هستند.
آنها موافقت کردند که مسکن های مقرون به صرفه و قابل دسترس تر بسازند.
تمامی سرویس های بهداشتی کاملا در دسترس هستند.
لی اندرسون یک طراح رقص است که معتقد است رقص را در دسترس قرار دهد.
کاونت گاردن تلاش کرده است تا اپرا را برای عموم مردم در دسترس قرار دهد.
این تسهیلات برای معلولان قابل دسترسی است و دارای رمپ منتهی به ورودی است.
این استادیوم در حال حاضر دارای 90 صندلی برای ویلچر است.
سوابق پزشکی قابل دسترسی با رایانه از هدر رفتن کاغذ جلوگیری می کند و در زمان صرفه جویی می کند.
این دستگاه دارای دو پورت USB قابل دسترسی از جلو است.
دسترسی به جزیره فقط با کشتی امکان پذیر است.
مکان ها و ساختمان های عمومی اکنون برای افراد دارای معلولیت در دسترس تر است.
By using more illustrations, he made the magazine more accessible to the public (= easier to understand).
او با استفاده از تصاویر بیشتر، مجله را در دسترس عموم قرار داد (= درک آسانتر).
وب سایت برای همه کاربران قابل دسترسی است.
استودیوها به طور کامل برای افراد دارای معلولیت قابل دسترسی است.
ساختمان ما با ویلچر قابل دسترسی است.
با ماشین / جاده / حمل و نقل عمومی قابل دسترسی باشد
در دسترس
attainable
قابل دستیابی
obtainable
دستی
handy
باز کن
acquirable
قابل دسترسی
راحت
approachable
آینده
convenient
قابل خرید
forthcoming
آماده
procurable
شدنی
قابل دریافت
feasible
قابل استخدام
gettable
ارایه شده
employable
ممکن است
getatable
حاضر
offered
عمومی
realisableUK
قابل تحقق ایالات متحده
قابل ایمن شدن
realisableUK
نامحدود
realizableUS
قابل چنگ زدن
securable
قابل مدیریت
unrestricted
قابل استفاده
achievable
قابل استفاده انگلستان
graspable
utilizableUS
manageable
روی دست
usable
در دست
utilisableUK
utilizableUS
inaccessible
غیر قابل دسترس
unavailable
غیر قابل دسترسی
unobtainable
دست نیافتنی
unreachable
غیر قابل لمس
unattainable
پنهان شده است
untouchable
محصور
hidden
ترشح می شود
restricted
نامناسب
secreted
محدود
inconvenient
غیر قابل تحقق
خارج از دسترس
ungettable
غیر مفید
unrealizable
از راه دور
out-of-reach
دور
unhandy
خیلی دور
نارس
غایب
در دسترس نیست
unripe
بی دست و پا - به شکلی نامناسب
absent
بلا استفاده
متلاطم
awkward
سخت
faraway
درهم ریختن
useless
دست و پا چلفتی
bumbling
ناخوشایند
از سر راه
bungling
clumsy
inconveniently