stretch
stretch - کش آمدن
verb - فعل
UK :
US :
to make something bigger or looser by pulling it or to become bigger or looser as a result of being pulled
بزرگتر یا شل شدن چیزی با کشیدن آن، یا بزرگتر یا شل شدن در نتیجه کشیده شدن
if a material stretches, it can become bigger or longer when you pull it and then return to its original shape when you stop
اگر ماده ای کشیده شود، وقتی آن را می کشید می تواند بزرگتر یا طولانی تر شود و پس از توقف به شکل اولیه خود بازگردد.
تا دست ها، پاها یا بدن خود را به اندازه کامل صاف کنید
رسیدن به راهی طولانی برای چیزی
کشیدن چیزی به طوری که سفت شود
ادامه دادن در یک دوره زمانی یا در یک سریال، یا کاری برای انجام این کار
برای گسترش یا پوشاندن سطح وسیعی از زمین
اجازه دادن به چیزی که معمولاً توسط یک قاعده یا محدودیت مجاز نیست
if you make an amount of money food etc stretch or it stretches, you use less of it than you usually would so that you have it for a longer time
اگر مقداری پول، غذا و غیره درآورید کشش یا کشش داشته باشد، کمتر از حد معمول از آن استفاده میکنید تا برای مدت طولانیتری آن را داشته باشید.
تا کسی را وادار کند از تمام مهارت، توانایی یا هوش خود استفاده کند
منطقه ای از خشکی یا آب، به ویژه منطقه ای که طولانی و باریک است
یک دوره زمانی مداوم
the action of stretching a part of your body out to its full length or a particular way of doing this
عمل کشش بخشی از بدن تا تمام طول آن، یا روش خاصی برای انجام این کار
توانایی یک ماده برای افزایش طول یا عرض بدون پارگی
مدت زمانی که در زندان سپری شده است
اگر لباسهای کشدار یا مواد را بکشید کش میشوند و سپس به شکل اولیهشان برمیگردند
if something stretches an amount of money or a supply of something it uses it up so you have hardly enough for your needs
اگر چیزی مقداری پول یا عرضه چیزی را افزایش دهد، آن را مصرف می کند، بنابراین شما به سختی برای نیازهای خود به اندازه کافی در اختیار دارید
to make an amount of money last longer than usual by being careful how it is spent and not wasting it
با دقت در نحوه خرج کردن آن و عدم هدر دادن آن مقداری از پول را بیشتر از حد معمول دوام بیاورید
if a company stretches a brand it starts to use an existing brand name on a different type of product hoping that people will buy it because they recognize the name
اگر یک شرکت برندی را گسترش دهد، شروع به استفاده از نام تجاری موجود بر روی نوع دیگری از محصول میکند، به این امید که مردم آن را بخرند، زیرا آن نام را میشناسند.
باعث می شود چیزی، اغلب تا آنجا که ممکن است، به یک جهت خاص برسد
to make your body or your arms and legs straight so that they are as long as possible in order to exercise the joints (= place where two bones are connected) after you have been in the same place or position for a long time
بدن یا دستها و پاهای خود را به گونه ای که تا حد امکان دراز باشند، به منظور ورزش دادن به مفاصل (= محل اتصال دو استخوان) پس از مدت طولانی در یک مکان یا موقعیت قرار دهید.
در یک منطقه یا مسافت بزرگ پخش شود
تا حد معمول چیزی پیش رفت یا از حد معمول گذشت
در اثر کشیدن لبهها طولانیتر یا پهنتر از حد معمول (باعث شدن یک ماده)
If a material stretches, it can become longer or wider when pulled and then return to its original size
اگر یک ماده کشیده شود، در هنگام کشیده شدن می تواند طولانی تر یا گسترده تر شود و سپس به اندازه اصلی خود بازگردد
در یک دوره زمانی طولانی پخش شود
برای ادامه دادن یک فرآیند یا کار برای مدت زمان طولانی تر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود
If jobs or tasks stretch you they make you learn new things that use your skill and experience more than before
اگر کارها یا وظایف شما را کش می دهند، باعث می شوند چیزهای جدیدی بیاموزید که از مهارت و تجربه شما بیشتر از قبل استفاده می کند
to use the existing name of a brand (= a type of product or service with a particular name) for new products and services that may not seem related
استفاده از نام موجود یک برند (= نوعی محصول یا خدمات با نام خاص) برای محصولات و خدمات جدیدی که ممکن است مرتبط به نظر نرسند.
یک منطقه پیوسته از زمین یا آب
یک مرحله در یک مسابقه، یا بخشی از یک مسیر مسابقه
آیا راهی برای کشش کفش وجود دارد؟
اینطوری آستین هایت را دراز نکن!
This sweater has stretched.
این ژاکت کشیده است.
شلوار جین برای ایجاد تناسب کامل.
پارچه را محکم روی قاب بکشید.
سایبان های راه راه در سراسر حیاط کشیده شده بود.
مطمئن شوید که طناب محکم کشیده شده است.
دراز کشید و با تنبلی خمیازه کشید.
آندریا چراغ را خاموش کرد و تمام قد روی تخت دراز شد.
این تمرینات برای کشش و تقویت عضلات پای شما طراحی شده اند.
خم کردن یا دراز کردن پاهایم غیرممکن بود.
او روی میز دراز کرد تا کره را بگیرد.
دراز کشید تا به قفسه بالایی رسید.
دستم را دراز کردم و کتاب را برداشتم.
مزارع و تپه ها تا جایی که ما می دیدیم امتداد داشتند.
به نظر می رسید که راه بندان تا کیلومترها کشیده شده است.
صفی از ماشین ها تا دوردست امتداد داشتند.
منظره صاف تا افق امتداد داشت.
آن سوی کوه ها بیابان وسیعی گسترده است.
تاریخچه این شهر به قبل از 1500 باز می گردد.
به سالها/دهه ها/نسل ها/قرن ها پیش برود
این دوره آموزشی به مدت 16 ماه ادامه دارد.
روزهای بی پایان تابستان پیش روی ما دراز شده بود.
به نظر می رسد این مذاکرات تا هفته دوم ادامه یابد.
آینده بی انتها جلوی من دراز شد.
من به یک ماشین جدید نیاز دارم، اما پس انداز من به آن ختم نمی شود.
چیزهای زیادی وجود دارد که می خواهم بخرم، اما بودجه ما تا این حد طولانی نمی شود.
همهگیری منابع مراقبتهای بهداشتی را به حد نهایی رسانده است.
ما نمیتوانیم کار دیگری را بر عهده بگیریم.
بودجه در حال حاضر به نقطه شکست کشیده شده است.
یک دقیقه بعد، کلی برتری خود را به هشت امتیاز رساند.
کشیدن
distend
متسع شدن
elongate
دراز کردن
توسعه دادن، گسترش
قرعه کشی
بسط دادن
lengthen
طولانی کردن
strain
نژاد
inflate
باد کردن
swell
متورم شدن
بیرون کشیدن
بکش بیرون
make longer
طولانی تر کردن
از شکل بیرون بکشید
widen
گسترده تر کردن
broaden
گسترش دهد
enlarge
بزرگنمایی کنید
گشاد کردن
dilate
نفخ کردن
make wider
برآمدگی
bloat
بالون
bulge
گسترده تر شود
balloon
تومفی
become broader
پف کردن
make broader
غلیظ کردن
tumefy
منفجر کردن
intumesce
عمیق تر کردن
puff up
thicken
deepen
squash
اسکواش
compress
فشرده کردن
مطبوعات
flatten
صاف کردن
crush
خرد کردن