assimilate
assimilate - جذب، همانند ساختن
verb - فعل
UK :
US :
to completely understand and begin to use new ideas, information etc
برای درک کامل و شروع به استفاده از ایده ها، اطلاعات جدید و غیره
if people assimilate, or are assimilated into a country or group they become part of that group and are accepted by the people in that group
اگر مردم جذب شوند یا در یک کشور یا گروه جذب شوند، بخشی از آن گروه می شوند و توسط افراد آن گروه پذیرفته می شوند.
to become part of a group country society etc., or to make someone or something become part of a group country society etc.
بخشی از یک گروه، کشور، جامعه و غیره شدن، یا اینکه کسی یا چیزی بخشی از یک گروه، کشور، جامعه و غیره شود.
to understand and remember new information and make it part of your basic knowledge so that you can use it as your own
اطلاعات جدید را درک کرده و به خاطر بسپارید و آن را بخشی از دانش اولیه خود قرار دهید تا بتوانید از آن به عنوان اطلاعات خود استفاده کنید
برای جذب غذا یا ماده ای در بافت یک موجود زنده
(of a speech sound) to be influenced by the sound that comes before or after it; (of a speaker) to pronounce a speech sound in a way that is influenced by the sound that comes before or after it
(از صدای گفتار) تحت تأثیر صدایی که قبل یا بعد از آن می آید. (از یک گوینده) برای تلفظ صدای گفتاری به گونه ای که تحت تأثیر صدایی است که قبل یا بعد از آن می آید.
to take in and make a part of your basic knowledge something learned from others so that you can use it as your own
بخشی از دانش پایه خود را به چیزهایی که از دیگران آموخته اید ببخشید تا بتوانید از آن به عنوان دانش خود استفاده کنید
People who are or become assimilated in a society become similar to others by learning and using the customs and culture of the new society
افرادی که در یک جامعه جذب شده یا جذب می شوند با یادگیری و استفاده از آداب و رسوم و فرهنگ جامعه جدید به دیگران شبیه می شوند.
نتیجه معمولاً شفاف است و به راحتی قابل جذب است.
بنابراین، در این دوره، نوزاد تمام محرک ها را از طریق سیستم های رفلکس جذب می کند.
همانطور که کودک جذب و تطبیق می کند، تمام طرحواره های او توضیح داده می شود.
An organism assimilates another organism when it makes the latter into something like itself as food into the body.
یک موجود زنده وقتی موجودی دیگر را جذب می کند که آن را به چیزی شبیه به خود، به عنوان غذا در بدن تبدیل کند.
What appears to be contrary can always be assimilated as evidence of repression, or as a defence mechanism.
آنچه مخالف به نظر می رسد همیشه می تواند به عنوان شواهدی از سرکوب، یا به عنوان یک مکانیسم دفاعی جذب شود.
بروبک شروع به جذب تأثیرات کلاسیک در اجراهای جاز خود کرد.
But whatever they assimilated from other cultures and traditions, they applied in a specifically Judaic context.
اما هر آنچه را که از دیگر فرهنگها و سنتها جذب کردند، در زمینهای مخصوصاً یهودی به کار بردند.
When a child is learning something new they try to assimilate it in terms of what they already know.
هنگامی که کودک در حال یادگیری چیز جدیدی است، سعی می کند آن را بر حسب آنچه که از قبل می داند، جذب کند.
فردی که به دنبال او هستیم باید انعطاف پذیر، خلاق و قادر به جذب ایده های جدید باشد.
Those Illyrians who did not assimilate probably moved to the less hospitable mountainous areas, but little is known of their fate.
آن دسته از ایلیاتیهایی که خود را جذب نکردند احتمالاً به مناطق کوهستانی کمتر مهماننواز نقل مکان کردند، اما از سرنوشت آنها اطلاع چندانی در دست نیست.
Rather than oppose it they shrewdly assimilated the stories into the folklore of Christmas and Saint Nicholas.
آنها به جای مخالفت با آن، زیرکانه داستان ها را در فولکلور کریسمس و سنت نیکلاس جذب کردند.
کمیته برای جذب این گزارش به زمان نیاز دارد.
برخی از افراد فقط می توانند به تدریج تغییر را جذب کنند.
تازه واردها فشار را برای جذب احساس می کنند.
به عنوان یک نوجوان چینی سعی کردم با فرهنگ کانادایی هماهنگ شوم.
با گذشت زمان گروه های مختلف در جامعه جذب شدند.
این تغییرات به تدریج در زندگی روزمره ادغام شد.
اتحادیه اروپا باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باقی بماند تا کشورهای بیشتری را به سرعت جذب کند.
شما نباید انتظار داشته باشید که مهاجران بلافاصله در یک فرهنگ بیگانه جذب شوند.
جذب این همه اطلاعات سخت است.
در این شکل ویتامین ها به راحتی توسط بدن جذب می شوند.
در اینجا، در صدای [tʃ]، صدای اولیه دندانی [t] از بین می رود و به [ʃ] جذب می شود.
آنها دریافتند که صامتهای ولار و لبیال گاهی اوقات در انگلیسی جذب می شوند.
آنها در تجزیه و تحلیل خود دریافتند که سخنرانان ترجیح میدهند شبیهها یا لبیالها را جذب نکنند.
ما امیدوار بودیم دانش آموزان اطلاعات موجود در سخنرانی را جذب کنند.
زمانی که خارجی بودند، اکنون در جریان اصلی فرهنگی جذب شده بودند.
comprehend
درک کردن
فهمیدن
grasp
فهم
جذب
conceive
حامله شدن
discern
تشخیص دادن
قدردانی
apprehend
دستگیر کردن
گرفتن
intuit
شهود
فرا گرفتن
روند
ثبت نام
شناختن
cognize
رمزگشایی
decipher
هضم
digest
دانستن
ببین
behold
قطب نما
compass
حفر کردن
decode
خوردن
گنجاندن
imbibe
درک
تشخیص انگلستان
ایالات متحده را بشناسد
recogniseUK
باهوش
recognizeUS
دیدن
savvy
تصاحب کردن
احساس، مفهوم
از دست دادن
exclude
حذف کردن
misinterpret
سوء تعبیر کند
اشتباه
misunderstand
سوء تفاهم
نادیده گرفتن
رد کردن
unlearn
یاد نگرفتن
misconceive
تصور غلط
misapprehend
سوء تفاهم کردن
misconstrue
سوء تعبیر کردن
neglect
بی توجهی
بد درک کردن
misperceive
اشتباه فهمیدن
miscomprehend
چشم پوشی
اشتباه خوانده شود
misread
نگرفتن
disregard
قضاوت نادرست
بد دانستن
misjudge
شکست
misknow
گیج کردن
اشتباه محاسبه کند
confuse
اشتباه حساب کردن
confound
اشتباه اعمال کنید
miscalculate
فراموش کردن
misreckon
اجازه ندادن
misapply
اجتناب کردن
disallow