bridge
bridge - پل
noun - اسم
UK :
US :
a structure built over a river road etc that allows people or vehicles to cross from one side to the other
سازه ای ساخته شده بر روی رودخانه، جاده و غیره که به افراد یا وسایل نقلیه اجازه عبور از یک سمت به سمت دیگر را می دهد
چیزی که بین دو چیز ارتباط برقرار می کند
قسمت برجسته یک کشتی که افسران آن را کنترل می کنند
یک بازی با ورق برای چهار بازیکن که به صورت جفت بازی می کنند
بخشی از یک عینک که روی بینی شما قرار دارد
یک تکه چوب کوچک زیر سیم های ویولن یا گیتار که برای نگه داشتن آنها در موقعیت استفاده می شود.
یک تکه فلز کوچک که دندان های مصنوعی را با چسباندن آنها به دندان های واقعی شما در جای خود نگه می دارد
برای کاهش یا خلاص شدن از تفاوت بین دو چیز
ساختن یا ساختن پل روی چیزی
an arrangement to borrow money for a short time until you can make more long term financial arrangements
ترتیبی برای قرض گرفتن پول برای مدت کوتاهی تا زمانی که بتوانید ترتیبات مالی بلندمدت بیشتری انجام دهید
a structure that is built over a river road or railway to allow people and vehicles to cross from one side to the other
سازه ای که بر روی رودخانه، جاده یا راه آهن ساخته می شود تا به مردم و وسایل نقلیه اجازه عبور از یک طرف به طرف دیگر را بدهد.
چیزی که تغییر از یک موقعیت به موقعیت دیگر را آسان تر می کند
the raised part of a ship on which the captain and other officers stand and from where they control the movement of the ship
قسمت برجسته کشتی که کاپیتان و سایر افسران روی آن ایستاده اند و از جایی که حرکت کشتی را کنترل می کنند
the top part of the nose between the eyes, or (on a pair of glasses) the piece that is supported by the top part of the nose
قسمت بالای بینی، بین چشم ها، یا (روی یک عینک) قطعه ای که توسط قسمت بالایی بینی حمایت می شود.
قطعه ای از مواد که حاوی یک یا چند دندان مصنوعی است و با چسباندن به دندان های طبیعی در جای خود نگه داشته می شود
a piece of material that contains one or more artificial teeth and is kept in place by being fastened to the natural teeth
یک تکه چوب کوچک که سیم ها روی آن بر روی یک آلت موسیقی مانند گیتار یا ویولن کشیده می شود.
a small piece of wood over which the strings are stretched on a musical instrument such as a guitar or violin
در یوگا و سایر اشکال ورزش، وضعیتی که در آن شما پشت سر، شانه ها و بازوها، و پاهایتان را روی زمین قرار دهید و باسن و زانوهایتان را بلند کنید.
in yoga and other forms of exercise a position in which you have the back of your head your shoulders and arms, and your feet on the floor and your hips and knees lifted
برای ایجاد تفاوت یا تقسیم بین دو چیز کوچکتر یا کمتر شدید
ساختن پل روی چیزی یا روی چیزی
سازه ای که بر روی رودخانه، جاده یا راه آهن ساخته می شود تا به مردم و وسایل نقلیه اجازه عبور از یک سمت به سمت دیگر را بدهد.
a structure that is built over a river road or railroad to allow people and vehicles to cross from one side to the other
قسمت بالای بینی، بین چشم ها، یا قطعه روی یک عینک که توسط قسمت بالایی بینی حمایت می شود.
the top part of the nose between the eyes, or the piece on a pair of glasses that is supported by the top part of the nose
یک تکه چوب کوچک روی یک آلات موسیقی، مانند گیتار یا ویولن، که سیم ها روی آن کشیده شده است.
a small piece of wood on a musical instrument such as a guitar or violin, over which strings are stretched
قطعه ای از مواد که دندان های مصنوعی را با چسباندن به دندان های طبیعی در جای خود نگه می دارد
یک بازی با ورق برای چهار بازیکن که در دو جفت بازی می کنند و سعی می کنند کارت هایی را که می گویند برنده می شوند، ببرند
اگر اختلاف پل شود، کوچکتر می شود
مربوط به پولی است که برای مدت کوتاهی قرض گرفته می شود، تا زمانی که پول برای مدت طولانی در دسترس باشد
If a difference is bridged, it is made smaller
هلن صندلی عشق، یک تاشو مخملی آبی آسمانی و همچنین میز پل خود را خرید.
relating to money that is borrowed for a short period of time until money is available for a longer period
یک پل ریلی که به خوبی استتار شده است، روی هیچ نقشه ای نشان داده نشده است.
او پل های Kelham و Stockwith را در ناتینگهام شایر طراحی کرد.
از پل روی رودخانه ویندراش گذشتیم.
رودخانه توسط یک پل راه آهن کشیده شده بود.
این طرح شامل یک پل عابر پیاده است که عرصه را به مرکز همایش متصل می کند.
من وقت ندارم از روی پل عبور کنم.
این کتاب به عنوان پلی بین حکمت باستان و علم مدرن عمل می کند.
تبادلات فرهنگی راهی برای ایجاد پل بین کشورهاست.
هنگام برخورد چه کسانی روی پل بودند؟
من گهگاه از بازی بریج لذت می برم.
هدف از این پروژه ایجاد پل هایی بین جوامع از طریق رویدادهای مشترک بود.
قبل از استعفا به دقت فکر کنید - نمی خواهید پل های خود را بسوزانید.
از پل عبور کرده و به سمت راست به داخل شهر بپیچید.
سیل چندین پل را از بین برد.
از روی پل بادی میوزید.
پل جدید در این نقطه از تیمز عبور خواهد کرد.
جاده زیر پل قدیمی می رود.
سربازان یک پل پانتونی بر فرات فرات ساختند.
از روی پل/روی پل راندیم.
پل بروکلین
کار پاره وقت می تواند پلی بین ماندن در خانه و کار تمام وقت ایجاد کند.
ضربه او را درست روی پل بینی اش گرفت.
توصیه می کنم قبل از انجام بریج خود را کاملاً گرم کنید.
ژست بریج روی باسن و ران شما کار می کند.
ما باید شکاف بین کارکنان و مدیریت را پر کنیم.
رودخانه در باریک ترین نقطه خود پل شده بود.
ما از روی پل از بروکلین به منهتن عبور کردیم.
روی پل بینی اش را مالید.
مجتمع خرید پل بزرگراهی است.
موسیقی سوئینگ شکاف بین موسیقی رایج و کلاسیک را پر کرد.
گروهی از اهداکنندگان وفادار، 20 میلیون دلار بودجه به ارکستر اختصاص دادند.
viaduct
پل راهاهن
flyover
پل هوایی
overpass
روگذر
footbridge
پل عابر پیاده
ramp
سطح شیب دار
aqueduct
قنات
catwalk
راه باریک و گریز
footway
پیاده راه
gangplank
گنگ پلانک
gangway
باند
گذر
سکو
runway
پیاده رو
walkway
پانتون
pontoon
قوس
arch
راه به پایان رسید
راه آسمان
skyway
طول
span
راهرو
aisle
گذرگاه
corridor
passageway
detach
جدا کردن
disconnect
قطع شدن
disjoin
متفرق شدن
disunite
ترک کردن
باز کردن
unfasten
لغو پیوند
unlink
جداگانه، مجزا
شل کردن
loosen
تقسیم کنید
باز کردن زنجیر
unchain
منزوی
unhitch
شکاف
uncouple
پیوند زدایی
decouple
برداشتن
disengage
شکستن
isolate
شل
رفع مشکل
delink
باز کن
اجازه
جابجا کند
unloosen
رهایی
unloose
دلسرد کردن
گیج کردن
unfix
رد کردن
displace
discourage
confuse