tip
tip - نکته
noun - اسم
UK :
US :
پایان یک چیزی، به ویژه چیزی اشاره کرد
مقدار کمی پول اضافی که به شخصی مانند پیشخدمت یا راننده تاکسی می دهید
یک توصیه مفید
منطقه ای که زباله های ناخواسته در آن برداشت و رها می شود
مکانی بسیار کثیف یا نامرتب
اطلاعات ویژه در مورد اینکه کدام اسب در یک مسابقه برنده خواهد شد
یک هشدار مخفی یا بخشی از اطلاعات، به ویژه به پلیس در مورد فعالیت های غیرقانونی
to move into a sloping position so that one end or side is higher than the other or to make something do this
حرکت به یک موقعیت شیب دار، به طوری که یک انتها یا طرف آن بالاتر از دیگری باشد، یا کاری را مجبور به انجام این کار
ریختن چیزی از جایی یا ظرفی در جای دیگر
دادن مقدار اضافی پول به شخصی مانند پیشخدمت یا راننده تاکسی
if someone or something is tipped to do something people think that they are most likely to succeed in doing it
اگر به کسی یا چیزی توصیه شود که کاری را انجام دهد، مردم فکر می کنند که به احتمال زیاد در انجام آن موفق خواهند شد
a piece of advice about what is likely to happen for example about which shares are likely to go up or down in value
یک توصیه در مورد آنچه که احتمال دارد اتفاق بیفتد، به عنوان مثال در مورد اینکه کدام سهام احتمالاً از نظر ارزش بالا یا پایین می رود
a small amount of additional money that you give to someone such as a waiter in order to thank them for their services
مقدار کمی پول اضافی که به شخصی مانند پیشخدمت می دهید تا از خدماتش تشکر کنید
برای گفتن اینکه به نظر شما چه کسی بیشترین احتمال را دارد که کاری انجام دهد یا موفق شود
مشاوره دادن در مورد چیزی، به عنوان مثال در مورد احتمال افزایش یا کاهش ارزش سهام
to give a small amount of additional money to someone such as a waiter in order to thank them for their services
دادن مقدار کمی پول اضافی به شخصی مانند پیشخدمت به منظور تشکر از خدمات آنها
به (سبب) حرکت کردن به طوری که یک طرف بالاتر از طرف دیگر باشد
وزن
برای ریختن یک ماده از یک ظرف به ظرف دیگر یا روی سطح
هنگامی که آن را واژگون می کند، باران زیادی می بارد
پوشاندن انتهای چیزی که نوک تیز با مایع، رنگ و غیره دارد.
به کسی که خدماتی را به شما ارائه کرده است مبلغ اضافی پول برای تشکر از او بدهید
گفتن اینکه کسی به احتمال زیاد موفق می شود یا به چیزی دست می یابد
برای خلاص شدن از شر زباله با قرار دادن آنها در مکانی که نباید باشد
a useful piece of information especially about how to do something or about the likely winner of a race or competition
یک قطعه اطلاعات مفید، به ویژه در مورد نحوه انجام کاری یا در مورد برنده احتمالی یک مسابقه یا مسابقه
a small amount of money given to someone who has provided you with a service in addition to the official payment and for their personal use
مبلغ ناچیزی که به شخصی که خدماتی را به شما ارائه کرده است، علاوه بر پرداخت رسمی و برای استفاده شخصی او داده می شود
انتهای معمولاً نوک تیز چیزی، به ویژه چیزی که بلند و نازک است
قسمت کوچکی که در انتهای چیزی قرار می گیرد، مخصوصاً چیزی که بلند و نازک است
جایی که بخصوص زباله های بزرگ را می توان برد و رها کرد
پایان نوک تیز چیزی
یک اطلاعات مفید یا توصیه، به ویژه چیزی مخفی یا ناشناخته
نکات مفید برای خرید کامپیوتر
نکات مفید در مورد چگونگی صرفه جویی در پول
در اینجا بهترین نکات من برای موفقیت در مصاحبه است.
این وبلاگ نکات زیبایی را ارائه می دهد.
نکات و ترفندهای پولی او می تواند یک خانواده معمولی را تا 6000 پوند در سال پس انداز کند.
یک نکته داغ برای مسابقه بزرگ
این مرد پس از اطلاعات ناشناس دستگیر شد.
برای گذاشتن انعام
انعام سخاوتمندانه ای به پیشخدمت داد.
یک نفر یک دلار در شیشه انعام گذاشت.
نوک انگشتان شما
نوک بینی شما
نوک شمالی جزیره
یک عصا با نوک لاستیکی
آپارتمان آنها یک انعام است!
این رقم فقط نوک کوه یخ را نشان می دهد، زیرا 90 درصد موارد گزارش نشده است.
این نکات را برای بهبود مهارت های ارتباطی خود دنبال کنید.
من نکات مفیدی را از مربی اسکی خود دریافت کردم.
یک نکته ایمنی از من بگیرید - آن چراغ را تعمیر کنید!
نکات باغبانی خود را با سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.
او یک انعام بزرگ برای پیشخدمت گذاشت.
در شبهای هفته راهنماییهای کمتری دریافت میکنیم.
آیا قرار است انعام بگذاریم؟
گربه سیاه بود به جز یک تکه سفید در نوک دمش.
نوک انگشتانش را روی کبودی کشید.
میز سر خورد و تمام نوشیدنی هایمان روی زمین افتاد.
اگر کتابهای زیادی را در یک سر قفسه بگذارید، خراب میشود.
صندلیت را اینطور به عقب نزن، سقوط می کنی.
نوزاد 3.75 کیلوگرم ترازو را پایین آورد.
محتویات کیفش را روی میز انداخت.
غلات صبحانه اش را داخل کاسه ای ریخت.
پایان
سر
نقطه
nib
نوک
prong
شاخک
cusp
قله
pike
پیک
spike
سنبله
tine
تین
apex
راس
nip
نیش زدن
بینی
stub
خرد
پایان ناگهانی
barb
خار
spur
تحریک
اوج
spire
گلدسته
horn
شیپور
دندان
terminal
پایانه
arrowhead
نوک پیکان
hook
قلاب
projection
طرح ریزی
spine
ستون فقرات
fork
چنگال
snag
گیر
prick
دندانه دار
jag
حد نهایی
extremity
خاردار
prickler
پایه
پایین
nadir
سمت القدم
کف سنگ
پا
lowest point
پایین ترین نقطه
depths
اعماق
عمق
lowness
پستی
نقطه پایین
zero
صفر
minimum
کمترین
perigee
حضیض
ریشه
کف
periapsis
پریاپسیس
worst
بدترین
pits
چاله ها
rock-bottom
ته سنگ
lowest level
پایین ترین سطح
lowest part
پایین ترین قسمت
پایان
ending
پایان دادن
تمام کردن
نتیجه
پایان دم
سمت پایین
انتهای دور
ravine
دره
chasm
شکاف عظیم
abyss
پرتگاه