odds

base info - اطلاعات اولیه

odds - شانس

noun - اسم

/ɑːdz/

UK :

/ɒdz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [odds] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The odds are very much in our favour (= we are likely to succeed).


    شانس بسیار به نفع ما است (= احتمالاً موفق می شویم).

  • The odds are heavily against him (= he is not likely to succeed).


    شانس به شدت علیه اوست (= احتمال موفقیت او وجود ندارد).

  • The odds are that (= it is likely that) she'll win.


    شانس این است که (= این احتمال وجود دارد که) او برنده شود.

  • What are the odds (= how likely is it) he won't turn up?


    چه شانسی دارد (= چقدر احتمال دارد) او حاضر نشود؟

  • They secured a victory in the face of overwhelming odds.


    آنها در مواجهه با شانس های بزرگ یک پیروزی را تضمین کردند.

  • She defied the odds to beat the clear favourite.


    او از شانس برای شکست دادن محبوب اصلی به مبارزه طلبید.

  • to beat/overcome the odds


    شکست دادن/غلبه کردن بر شانس

  • The film is a heart-warming tale of triumph against the odds.


    این فیلم داستانی دلگرم کننده از پیروزی در برابر شانس است.

  • Against all (the) odds he made a full recovery.


    بر خلاف همه شانس ها، او بهبودی کامل پیدا کرد.

  • The odds against making a profit in this business are huge.


    احتمال کسب سود در این تجارت بسیار زیاد است.

  • odds of ten to one (= ten times the amount of money that has been bet by somebody will be paid to them if they win)


    شانس ده به یک (= ده برابر مقدار پولی که توسط کسی شرط بندی شده است در صورت برنده شدن به آنها پرداخت می شود)

  • They are offering long/short odds (= the prize money will be high/low because there is a high/low risk of losing) on the defending champion.


    آنها شانس های بلند/کوتاه (= پول جایزه بالا/کم خواهد بود زیرا خطر باخت زیاد/کم وجود دارد) برای مدافع عنوان قهرمانی ارائه می دهند.

  • I'll lay odds on him getting the job (= I'm sure he will get it).


    من احتمال می دهم که او کار را به دست بیاورد (= مطمئن هستم که او آن را خواهد گرفت).

  • He's always at odds with his father over politics.


    او همیشه بر سر سیاست با پدرش اختلاف دارد.

  • These findings are at odds with what is going on in the rest of the country.


    این یافته ها با آنچه در بقیه کشور در حال وقوع است در تضاد است.

  • It makes no odds to me whether you go or stay.


    رفتن یا ماندن برای من هیچ مشکلی ندارد.

  • Many collectors are willing to pay over the odds for early examples of his work.


    بسیاری از کلکسیونرها حاضرند برای نمونه های اولیه کارهای او هزینه ای را پرداخت کنند.

  • He will try hard to win although he knows the odds are stacked against him.


    او سخت تلاش خواهد کرد تا برنده شود، اگرچه می داند که شانس در برابر او وجود دارد.

  • She struggled against terrible odds to overcome her illness.


    او برای غلبه بر بیماری خود با شانس های وحشتناک مبارزه کرد.

  • The bookmakers are offering only short odds on the favourite.


    شرط‌بندی‌ها فقط شانس کوتاهی برای مورد دلخواه ارائه می‌کنند.

  • Sometimes an outsider will win at long odds but not often.


    گاهی اوقات یک خارجی در شرایط طولانی برنده می شود، اما نه اغلب.

  • The odds on the outsider were 100–1.


    شانس بازیکن خارجی 100-1 بود.

  • I put £10 on Middlesbrough to beat Manchester at odds of three to one.


    من 10 پوند روی میدلزبورو گذاشتم تا منچستر را با اختلاف سه بر یک شکست دهم.

  • If you drive a car all your life the odds are that you'll have an accident at some point.


    اگر تمام زندگی خود را با ماشین رانندگی کنید، احتمال اینکه در مقطعی تصادف کنید، وجود دارد.

  • There are heavy odds against people succeeding in such a bad economic climate.


    شانس زیادی برای موفقیت افراد در چنین شرایط بد اقتصادی وجود دارد.

  • What are the odds on him being (= do you think he will be) re-elected?


    چه شانسی برای انتخاب مجدد او وجود دارد (= آیا فکر می کنید او خواهد شد)؟

  • The overall odds of winning a lottery prize are 1 in 13.


    شانس کلی برنده شدن یک جایزه قرعه کشی 1 در 13 است.

  • The odds are stacked against a woman succeeding (= it is not likely that a woman will succeed) in the business.


    شانس موفقیت یک زن (= احتمال موفقیت یک زن) در تجارت وجود ندارد.

  • The odds against my horse winning (= that it will not win)/on my horse winning (= that it will win) are a hundred to one.


    احتمال برنده شدن اسب من (= برنده نشدن) / بر اسب من برنده (= برنده شدن) صد به یک است.

  • The odds that the US entrant will win the race are ten to one.


    شانس برنده شدن شرکت کننده آمریکایی در مسابقه ده به یک است.

  • She was sick yesterday so the odds are she won’t be in today.


    او دیروز مریض بود، بنابراین احتمال می رود که او امروز نباشد.

synonyms - مترادف
  • chances


    شانس

  • likelihood


    احتمال

  • probability


    تعادل


  • امکان پذیری

  • feasibility


    درصد


  • قابل قبول بودن

  • plausibility


    شانس. فرصت


  • قابل تصور

  • conceivability


    طرفدار ایالات متحده

  • likeliness


    favourUK


  • چشم انداز

  • favorUS


    بازی شیر یا خط کردن

  • favourUK


    انتظار


  • وعده

  • toss-up


    امید


  • خطر


  • پیش بینی


  • ترس


  • مسئولیت

  • hazard


    فرصت

  • anticipation


    احتمالی


  • توقع، انتظار

  • liability


    تهدید


  • فرض


  • contingency


  • outlook


  • expectance


  • expectancy



  • presumption


antonyms - متضاد
  • disadvantage


    عیب

  • improbability


    غیر احتمالی

  • unlikelihood


    بعید

  • doubtfulness


    شک

  • dubiousness


    مشکوک بودن

  • implausibility


    غیر قابل قبول بودن

  • unlikeliness


    بعید بودن

  • questionability


    سوال پذیری

  • impossibility


    عدم امکان

  • improbabiliity


    غیر محتمل بودن

  • improbableness


    ناامیدی

  • hopelessness


    یقین - اطمینان - قطعیت

  • certainty


    واقعیت


  • ناهماهنگی

  • incongruousness


    نامحتمل بودن

  • implausibleness


لغت پیشنهادی

fruitful

لغت پیشنهادی

aerobic

لغت پیشنهادی

anaerobic