enemy
enemy - دشمن
noun - اسم
UK :
US :
کسی که از شما متنفر است و می خواهد به شما آسیب برساند
کسی که با شما مخالف است یا با شما رقابت می کند
کشوری که کشور شما در حال جنگ علیه آن است
چیزی که مردم فکر می کنند مضر یا مضر است
if one thing is the enemy of another the second thing cannot exist because the first thing destroys it
اگر چیزی دشمن چیز دیگری باشد، چیز دوم نمی تواند وجود داشته باشد، زیرا چیز اول آن را از بین می برد
someone who does not like you because you have had a big disagreement with them in the past or someone who opposes you in business or politics
کسی که شما را دوست ندارد زیرا در گذشته با او اختلاف نظر زیادی داشته اید یا کسی که در تجارت یا سیاست با شما مخالف است.
an enemy
دشمن
دشمن اصلی کسی
کسی که با او رقابت می کنید، برای مثال در یک بازی ورزشی، مسابقه یا انتخابات
دشمن یا حریفی که شکست دادن آن غیرممکن است - یک استفاده نسبتاً رسمی
کشور یا ارتشی که در جنگ با آن می جنگید
a person who hates or opposes another person and tries to harm them or stop them from doing something
شخصی که از شخص دیگری متنفر یا با او مخالفت می کند و سعی می کند به او آسیب برساند یا از انجام کاری باز دارد
کشوری یا نیروهای مسلح کشوری که در حال جنگ با کشور دیگری است
چیزی که به چیز دیگری آسیب می رساند
شخصی که از شخص دیگری متنفر یا با او مخالفت می کند و سعی می کند به آن شخص آسیب برساند
The enemy is a country or the armed forces or people of a country that is at war with your own country
دشمن کشور یا نیروهای مسلح یا مردم کشوری است که با کشور خودتان در حال جنگ است
و هنوز اطلاعاتی در مورد نیروهای دریایی دشمن وجود نداشت.
شما نمی توانید به دشمن حمله کنید مگر اینکه اطلاعات دقیقی در مورد تعداد و موقعیت آنها داشته باشید.
کارآگاه می خواست بداند آیا مرد مرده دشمنی داشته است یا خیر.
شوهرت دشمنی نداشت؟
خستگی او را تنبل کرده بود، و حالا اجازه می داد دشمنانش به طرز خطرناکی نزدیک شوند.
به یک نفر دستور داده شد که هواپیماهای دشمن را مشاهده کند و در صورت نزدیک بودن خطر هشدار دهد.
با وجود اینکه این سربازان دشمن ما بودند، من به شدت برای آنها متاسف شدم.
دشمنان سیاسی رئیس جمهور به سرعت او را محکوم کردند.
دین جدید بدن و امیال حیوانی آن را دشمن عقل حقیقی می دانست.
و چون دشمنان باید متحد باشند، درگیری تلخ است.
آنها او را متهم کردند که اطلاعات سری به دشمن داده است.
دشمن باید کاملاً از ورود آنها بی خبر باشد.
دشمنان دموکراسی
گاهی اوقات به نظر می رسد که والدینم طوری با من رفتار می کنند که انگار من دشمن آنها هستم.
As a consequence the houseworker stands indicted as the worst enemy the environment has.
در نتیجه کارمند خانه به عنوان بدترین دشمن محیط زیست متهم می شود.
او در دنیا دشمنی نداشت.
او در شرکت دشمنان زیادی دارد.
تنها پس از یک روز، او قبلاً با مدیر خود دشمنی پیدا کرده بود.
آنها در برابر دشمن مشترک متحد شدند.
They used to be friends but they are now sworn enemies (= are determined not to become friends again).
آنها قبلاً دوست بودند اما اکنون دشمنان قسم خورده هستند (= مصمم هستند که دیگر دوست نشوند).
James Moriarty was Sherlock Holmes's mortal enemy.
جیمز موریارتی دشمن فانی شرلوک هلمز بود.
به ندرت می توان یک سیاستمدار برجسته با دشمنان سیاسی کمی پیدا کرد.
دولت موظف است از شهروندان خود در برابر دشمنان خارجی محافظت کند.
پرندگان دشمنان طبیعی بسیاری از آفات حشرات هستند (= آنها را می کشند).
دشمن دشمن من دوست من است.
رئیس جمهور گفت: ما دشمنان آزادی را شکست خواهیم داد.
دشمن مجبور شد / مجبور به عقب نشینی شد.
جنگیدن/شکست دادن دشمن
enemy forces/combatants
نیروهای دشمن / رزمندگان
این افراد زیر آتش دشمن قرار گرفتند.
آنها با چتر نجات در پشت خطوط دشمن انداخته شدند (= در منطقه تحت کنترل دشمن)
فقر و جهل دشمنان پیشرفت هستند.
بلاتکلیفی او او را بدترین دشمن خود می سازد.
برخی از رقصندگان بدترین دشمنان خود می شوند و به خاطر هر نقصی از خود انتقاد می کنند.
برگشت تا با دشمنش روبرو شود.
او آماده بود تا از هر سلاحی برای مبارزه با دشمنانش استفاده کند.
من نمی خواستم با آقای ایوانز دشمنی کنم.
در بازی امروز انگلیس به مصاف دشمن قدیمی خود اسکاتلند می رود.
مهم است که دشمن خود را بشناسید.
کلیسا و حزب کمونیست دشمنان طبیعی بودند.
گربه از پنجه های خود برای محافظت از خود در برابر دشمنان استفاده می کند.
شیر دشمن اصلی گورخر است.
این اسکنک بوی تند خود را آزاد می کند تا دشمنان خود را باز دارد.
هزاران نفر از دشمنان آشکار دولت به زندان افتادند.
آنها تصمیم گرفتند از این سلاح علیه دشمن استفاده کنند.
به دلیل فرار از خدمت در مقابل دشمن تیرباران شد.
foe
دشمن
adversary
حریف
antagonist
آنتاگونیست
combatant
رزمنده
hostile
خصومت آمیز
nemesis
دشمنی
archenemy
دشمن اصلی
assailant
مهاجم
attacker
حمله کننده
invader
شرور
villain
حزب خصمانه
hostile party
ستون پنجم
رقیب
ضد
آرشفو
rival
مدعی
challenger
مبارز
anti
شرکت کننده
archfoe
بازیکن
contender
مناقشه کننده
battler
جنگ طلب
contestant
رقیب بایگانی
دشمن سرسخت
disputant
رقیب اصلی
belligerent
archrival
arch-enemy
arch-rival
دوست
متحد
وابسته
حامی
همکار
comrade
رفیق
confederate
کنفدراسیون
شریک
abetter
بهتر
abettor
کمک کننده
accessory
لوازم جانبی
backer
پشتیبان
bedfellow
هم تخت
collaborator
یاور
helper
همدستان
mate
sympathiserUK
accomplice
دلسوز ایالات متحده
amigo
خرچنگ
sympathiserUK
محرم
sympathizerUS
دستیار
cobber
همیار
confidante
همسفر
مرد اصلی
coadjutor
پنکه
coworker
تماشاگر
fellow traveler
غیر رقیب
همراه و همدم
spectator
noncompetitor
companion