discussion

base info - اطلاعات اولیه

discussion - بحث

noun - اسم

/dɪˈskʌʃn/

UK :

/dɪˈskʌʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [discussion] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I discovered something interesting during a family discussion.


    در یک بحث خانوادگی چیز جالبی کشف کردم.


  • این بحث را در فرصتی دیگر ادامه خواهیم داد.

  • We had a discussion with them about the differences between Britain and the US.


    ما با آنها در مورد اختلافات بین بریتانیا و ایالات متحده گفتگو کردیم.

  • A lively discussion followed about whether he should be allowed to join the club.


    یک بحث پر جنب و جوش در مورد اینکه آیا او باید اجازه داشته باشد به باشگاه بپیوندد ادامه یافت.

  • The pair held informal discussions on a number of topics.


    این زوج در مورد تعدادی از موضوعات گفتگوهای غیر رسمی داشتند.

  • The exhibition offers opportunities for frank discussions around sensitive issues.


    این نمایشگاه فرصت هایی را برای بحث های صریح پیرامون موضوعات حساس ارائه می دهد.


  • ما می خواهیم بحث عمومی در مورد مسائل بهداشت روان را تشویق کنیم.

  • There was some discussion among reviewers about this film.


    درمورد این فیلم بین منتقدان بحث و گفتگو شد.

  • The plans have been under discussion (= being talked about) for a year now.


    یک سال است که طرح ها مورد بحث (= در مورد آن صحبت می شود).


  • لیستی از موضوعات مورد بحث

  • to stimulate/provoke discussion


    برای تحریک/برانگیختن بحث

  • to initiate/start/spark a discussion


    برای شروع / شروع / جرقه بحث

  • a panel/group/round-table discussion


    بحث میزگرد میزگرد/ میزگرد

  • I have chosen to focus my discussion on a single work.


    من انتخاب کردم که بحثم را روی یک اثر متمرکز کنم.

  • Her article is a discussion of the methods used in research.


    مقاله او بحثی است در مورد روش های مورد استفاده در تحقیق.


  • برای بحث مفصل در مورد رویکرد مورد استفاده به فصل 15 مراجعه کنید.

  • Discussions are still taking place between the two leaders.


    مذاکرات بین دو رهبر همچنان ادامه دارد.


  • یک مکالمه تلفنی

  • The novel has long descriptions and not much dialogue.


    رمان توصیف های طولانی دارد و دیالوگ زیادی ندارد.

  • The President told waiting reporters there had been a constructive dialogue.


    رئیس جمهور به خبرنگاران منتظر گفت که گفتگوی سازنده ای انجام شده است.

  • I had a long talk with my boss about my career prospects.


    من با رئیسم در مورد آینده شغلی خود صحبت طولانی داشتم.


  • بحث در مورد اصلاح زندان

  • There have been extensive consultations between the two countries.


    رایزنی های گسترده ای بین دو کشور صورت گرفته است.

  • We had a good gossip about the boss.


    ما شایعات خوبی در مورد رئیس داشتیم.

  • The first question I asked sparked lively discussion.


    اولین سوالی که پرسیدم بحث های پر جنب و جوشی را برانگیخت.

  • A group of film critics got together for a round-table discussion of the re-issued classic.


    گروهی از منتقدان فیلم دور هم جمع شدند تا در یک میزگرد درباره فیلم کلاسیک که دوباره منتشر شده بود بحث کنند.

  • There's been a lot of interesting discussion here about the ethical implications.


    در اینجا بحث های جالب زیادی در مورد پیامدهای اخلاقی وجود دارد.

  • After the lecture there will be an opportunity for informal discussion.


    بعد از سخنرانی فرصتی برای بحث غیررسمی وجود خواهد داشت.

  • An intense discussion broke out about the importance of intuition.


    بحث شدیدی در مورد اهمیت شهود شروع شد.

  • Discussion centred on the contribution different groups would make to the project.


    بحث بر روی مشارکت گروه های مختلف در پروژه متمرکز بود.

  • Discussion continues as to the relative merits of the different plans.


    بحث در مورد شایستگی نسبی طرح های مختلف ادامه دارد.

synonyms - مترادف

  • مناظره


  • گفتگو


  • صحبت


  • بحث و جدل

  • dialogueUK


    دیالوگ انگلستان


  • گفتمان


  • کنفرانس

  • deliberation


    مشورت

  • consultation


    مشاوره

  • colloquy


    دیالوگ ایالات متحده

  • dialogUS


    تبادل


  • چت کردن

  • chat


    confab

  • confab


    confabulation

  • confabulation


    اختلاف نظر


  • سمینار

  • seminar


    سمپوزیوم

  • symposium


    مذاکرات

  • negotiations


    پالاور

  • palaver


    مذاکره کردن

  • parley


    مرور


  • صحبت می کند

  • talks


    استدلال

  • argumentation


    توجه


  • مشورت کردن

  • consult


    گفتگو کنید

  • converse


    واو

  • counsel


    شورا

  • powwow


    گفت و گو


  • interlocution


antonyms - متضاد

  • توافق

  • harmony


    هماهنگی


  • صلح


  • ساکت


  • سکوت


  • استاندارد

  • listening


    استماع

  • ignorance


    جهل


  • تصویب

  • flattery


    چاپلوسی

  • praise


    ستایش


  • سهولت


  • دوستی

  • calm


    آرام

لغت پیشنهادی

personalized

لغت پیشنهادی

boxcar

لغت پیشنهادی

hugely