divert
divert - منحرف کردن
verb - فعل
UK :
US :
برای تغییر استفاده از چیزی مانند زمان یا پول
برای تغییر جهت حرکت چیزی
if you divert your telephone calls, you arrange for them to go directly to another number for example because you are not able to answer them yourself for some time
اگر تماسهای تلفنی خود را تغییر دهید، ترتیبی میدهید که مستقیماً به شماره دیگری بروند، مثلاً به این دلیل که مدتی نمیتوانید خودتان به آنها پاسخ دهید.
to deliberately take someone’s attention from something by making them think about or notice other things
عمداً توجه کسی را از چیزی با واداشتن او به فکر کردن یا توجه کردن به چیزهای دیگر جلب کردن
سرگرم کردن یا سرگرم کردن کسی
برای خرج کردن پول یا تلاش در زمینه جدیدی از کسب و کار یا یک محصول جدید
وادار کردن چیزی یا کسی برای تغییر جهت
استفاده از چیزی برای هدفی متفاوت
جلب توجه کسی از چیزی
برای سرگرم کردن کسی
باعث شود چیزی یا کسی به سمت دیگری بچرخد
To divert something or someone is also to cause the thing or person to be used for a different purpose
منحرف کردن چیزی یا شخصی نیز به این معناست که از آن چیز یا شخص برای هدف دیگری استفاده شود
جلب توجه از چیزی
fml منحرف کردن همچنین می تواند به معنای سرگرم کردن باشد
to use something such as money for a purpose that is different from the main one or the one that was originally planned
استفاده از چیزی مانند پول برای هدفی متفاوت از هدف اصلی یا آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود
to take a person's or people's attention away from something so that they think about something else
توجه شخص یا مردم را از چیزی دور کردن تا به چیز دیگری فکر کنند
to sell goods or services in a different place from the place where it was planned that they should be sold
برای فروش کالاها یا خدمات در مکانی متفاوت از مکانی که در آن برنامه ریزی شده بود که باید فروخته شوند
برای تغییر روش ارسال کالا یا مکانی که به آن ارسال می شود
برای هماهنگی تماس های تلفنی برای رفتن مستقیم به شماره دیگری
According to Williams, Woods intervened at that point and announced that no funds would be diverted.
به گفته ویلیامز، وودز در آن نقطه مداخله کرد و اعلام کرد که هیچ بودجه ای منحرف نخواهد شد.
سپس نرم افزار تمام خروجی های شبکه را به چاپگر دستگاه دیگر هدایت می کند.
شنیدیم که او ما را متهم می کند که همه آب را به سمت مزرعه اش هدایت کرده ایم.
Environmentalists keep quiet because concern over radon in houses would divert attention from the campaign against nuclear power.
محیط بانان سکوت می کنند زیرا نگرانی در مورد رادون در خانه ها توجه را از کارزار علیه انرژی هسته ای منحرف می کند.
دادستان ها گفتند که در مجموع، 2.2 میلیون دلار از بودجه فدرال به طور غیرقانونی توسط محکومان هدایت شده است.
What if unlimited water should be diverted from the two cascades by power-hungry industrialists and power-hungry governments?
اگر صنعتگران تشنه قدرت و دولت های تشنه قدرت باید آب نامحدود را از این دو آبشار منحرف کنند چه می شود؟
Traffic was diverted on to the A166 as emergency services cleared the wreckage between Dunnington and Kexby, near York.
با پاکسازی لاشه هواپیما بین دانینگتون و ککسبی در نزدیکی یورک، ترافیک به A166 منحرف شد.
بازی هایی را در ماشین بیاورید تا بچه ها را در یک سفر طولانی منحرف کنید.
Shrub roses were trussed to let people pass; signs erected to divert visitors from the non-scenic compost heap.
رزهای بوته ای خرپایی بودند تا مردم عبور کنند. تابلوهایی برای منحرف کردن بازدیدکنندگان از توده کمپوست غیرمنظره نصب شده است.
کشاورزان به طور غیرقانونی آب را برای نجات محصولات خود هدایت می کردند.
اکنون مسیر جریان منحرف شده است.
ترافیک به سمت شمال باید به جاده های کوچک منحرف شود.
بیشتر بودجه به تبلیغات اختصاص یافت.
جنگ توجه مردم را از وضعیت اقتصادی منحرف کرد.
او موفق شد کودک را به یک فعالیت متفاوت منحرف کند.
Children are easily diverted.
کودکان به راحتی منحرف می شوند.
تردد از طریق خیابان های فرعی منحرف خواهد شد و در حالی که جاده اصلی بازسازی می شود.
پرواز ما به دلیل طوفان مجبور شد به نیوآرک تغییر مسیر دهد.
آیا باید بودجه/پول/منابع بیشتری از جاده ها به سمت راه آهن هدایت شود؟
جنگ توجه را از مشکلات اقتصادی کشور منحرف کرده است.
این یک بازی عالی برای منحرف کردن بچه های بی قرار در ماشین سواری طولانی است.
پرواز ما از سانفرانسیسکو به اوکلند به دلیل مه تغییر مسیر داد.
The administration had to divert funds from the defense budget to pay for the emergency relief effort.
دولت مجبور شد وجوهی را از بودجه دفاعی برای پرداخت هزینه های امدادرسانی اضطراری منحرف کند.
Military action now could divert attention from imminent votes in Congress on health-care legislation.
اقدام نظامی در حال حاضر می تواند توجه را از آرای قریب الوقوع کنگره در مورد قانون مراقبت های بهداشتی منحرف کند.
سگ بچه ها را برای مدتی منحرف کرد.
Mutuals tend to pay out more than quoted insurers because they do not have to divert a chunk of their profits to shareholders.
شرکتهای متقابل تمایل دارند بیشتر از بیمهگران مظنهشده بپردازند، زیرا مجبور نیستند بخشی از سود خود را به سهامداران اختصاص دهند.
The company is to divert resources from its traditional retail interiors operation into its furniture business.
این شرکت قرار است منابع را از عملیات سنتی خرده فروشی داخلی خود به تجارت مبلمان خود منحرف کند.
خبر انتصاب او توجه را از کاهش 20 درصدی سود قبل از مالیات منحرف کرد.
If you see a hair care product that you think may be an illegally diverted product call the brand manufacturer right away.
اگر محصول مراقبت از مو را مشاهده کردید که فکر میکنید ممکن است محصولی غیرقانونی باشد، فوراً با سازنده برند تماس بگیرید.
بسیاری از محموله ها از هوایی به ریلی منتقل شده اند.
Shipping lines were considering diverting their vessels to other major Japanese ports to unload cargo.
خطوط کشتیرانی در نظر داشتند کشتی های خود را به سایر بنادر بزرگ ژاپن برای تخلیه بار تغییر دهند.
تلفن را می توان طوری تنظیم کرد که وقتی خط مشغول است، تماس را هدایت کند.
redirect
تغییر مسیر
reroute
دور زدن
منحرف شدن
veer
تاب خوردن
deviate
چرخ
منحرف کردن
swerve
مسیر فرعی
خالص، ناب
deflect
شلاق زدن
sidetrack
محوری
sheer
انتقال
whip
تعویض
pivot
کانال
تغییر دادن
چرخیدن
تغییر دهید
جلوگیری کند
whirl
تغییر
خارج کردن
avert
کنار بزن
modify
صورت ولتاژ
offlead
کانال دور
دور کردن
volte-face
سر بردار
خم شدن
منحنی
واگرا شدن
curve
diverge
