save
save - صرفه جویی
verb - فعل
UK :
US :
ایمن کردن کسی یا چیزی از خطر، آسیب یا تخریب
to keep money in a bank so that you can use it later especially when you gradually add more money over a period of time
برای نگهداری پول در بانک تا بتوانید بعداً از آن استفاده کنید، به خصوص زمانی که به تدریج پول بیشتری در یک دوره زمانی اضافه کنید
از پول، زمان، انرژی و غیره کمتر استفاده کنید تا هدر ندهید
چیزی را نگه دارید تا بتوانید در آینده از آن استفاده کنید یا از آن لذت ببرید
برای نگه داشتن تمام اشیاء از نوع خاصی که می توانید پیدا کنید، تا بتوانید از آنها استفاده کنید
کمک کردن به کسی با بی نیاز کردن او از انجام کاری که نمی خواهد انجام دهد
جلوگیری از استفاده مردم از چیزی به طوری که برای شخص دیگری در دسترس باشد
تا یک کامپیوتر کاری را که انجام داده اید روی آن نگه دارد
برای جلوگیری از گلزنی تیم مقابل در بازی هایی مانند فوتبال
in the Christian church to free someone from the power of evil and bring them into the Christian religion
در کلیسای مسیحی، برای رهایی کسی از قدرت شر و آوردن آنها به دین مسیحیت
to gradually collect money by not spending all the money you have especially when you regularly put some of it in a bank
با خرج نکردن تمام پولی که دارید، به تدریج پول جمع آوری کنید، به خصوص زمانی که به طور منظم مقداری از آن را در بانک می گذارید
تا به طور منظم بخشی از پولی را که به دست می آورید پس انداز کنید، به خصوص در یک دوره زمانی طولانی
to try to save money by spending less on the things you need and by saving what you can especially when you do not earn very much
تلاش برای صرفه جویی در پول با صرف هزینه کمتر برای چیزهایی که نیاز دارید و با صرفه جویی در آنچه می توانید، به خصوص زمانی که درآمد زیادی ندارید
نگه داشتن چیزی، به خصوص پول، در مکانی امن برای استفاده بعدا
با خرید فقط چیزهایی که واقعاً به آنها نیاز دارید یا با خرید چیزهای ارزان تر، پول کمتری خرج کنید
عملی که در آن یک بازیکن در یک بازی مانند فوتبال مانع از گلزنی تیم مقابل می شود
بجز
to keep or collect money to use later especially when you gradually add more money over a period of time
برای نگهداری یا جمع آوری پول برای استفاده بعداً، به خصوص زمانی که به تدریج پول بیشتری در یک دوره زمانی اضافه کنید
برای استفاده از پول، زمان، انرژی و غیره کمتر، به طوری که شما هیچ را هدر ندهید
تا یک کامپیوتر کاری را که انجام داده اید در حافظه دائمی خود نگه دارد
برای جلوگیری از کشته شدن، زخمی شدن یا تخریب کسی یا چیزی
برای جلوگیری از کشته شدن کسی
برای کمک به کسی که از یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند فرار کند
نگه داشتن چیزی مخصوصا پول برای استفاده در آینده
قرار دادن اطلاعات در حافظه کامپیوتر یا روی دیسک کامپیوتر
برای جلوگیری از هدر رفتن زمان، پول یا تلاش
in football and similar games, to stop the ball from going into the goal when a player on the other team has kicked or hit it
در فوتبال و بازی های مشابه، برای جلوگیری از رفتن توپ به درون دروازه زمانی که بازیکن تیم مقابل آن را لگد یا ضربه زده است.
in football or similar games, when a player stops the ball from going into the goal when it is hit or kicked by a player from the other team
در فوتبال یا بازیهای مشابه، زمانی که بازیکن هنگام ضربه یا لگد زدن توسط بازیکن تیم مقابل، توپ را از رفتن به سمت دروازه منع میکند.
اما یا جز برای
to make or keep someone or something safe from danger or harm, or to bring something back to a satisfactory condition
کسی یا چیزی را از خطر یا آسیب در امان نگه میدارد یا چیزی را به وضعیت رضایتبخش باز میگرداند
برای نگهداری پول یا چیز دیگری برای استفاده در آینده
برای نجات جان کسی
پزشکان نتوانستند او را نجات دهند.
او در تلاش است تا ازدواج آنها را نجات دهد.
او باید در دو بازی بعدی پیروز شود تا بتواند بازی را حفظ کند.
کارگران ساعات طولانی تری را برای حفظ شغل انتخاب کردند.
اگر واقعاً می خواهید کره زمین را نجات دهید، ماشین خود را بفروشید.
با تشکر از انجام آن. جانم را نجات دادی (= خیلی به من کمک کردی).
او کمپینی را برای نجات کسب و کار خود راه اندازی کرد.
برای نجات یک گونه نادر از انقراض
اقدام متهورانه او پنج مرد را از مرگ نجات داد.
پول کسب و کارهای محلی به نجات مدرسه از بسته شدن کمک کرد.
این فناوری جدید ممکن است فقط قدرت نجات جهان از فاجعه زیست محیطی را داشته باشد.
او یک دختر بچه را از افتادن در آب نجات داد.
من در پس انداز زیاد خوب نیستم.
ما برای فرستادن فرزندانمان به یک مدرسه خصوصی دست و پا می زنیم و پس انداز می کنیم.
من برای خرید یک ماشین جدید پس انداز می کنم.
برای دوچرخه جدید پس انداز می کنم.
برای همه افراد جوان در ایالات متحده پس انداز برای بازنشستگی یک ضرورت مطلق خواهد بود.
ما برای رفتن به استرالیا پس انداز کرده ایم.
من سعی می کنم برای تعطیلاتم پس انداز کنم.
هر هفته باید اندکی پس انداز کنید.
من تا الان تقریبا 100 پوند پس انداز کرده ام.
مقداری پول پس انداز کرد و برای سفر برنامه ریزی کرد.
او پول خود را برای یک دوچرخه جدید پس انداز کرده است.
مردم به دنبال راه هایی برای پس انداز پول هستند.
برای صرفه جویی در وقت، سوار تاکسی می شویم.
Recycling waste saves energy.
بازیافت زباله باعث صرفه جویی در مصرف انرژی می شود.
برای صرفه جویی در فضای هارد دیسک، تصاویر سیاه و سفید گرفته می شوند.
زودتر رزرو کنید و 50 پوند صرفه جویی کنید!
باید سعی کنیم در مصرف آب صرفه جویی کنیم.
دولت در تلاش است تا 1 میلیون پوند برای دفاع پس انداز کند.
rescue
نجات
رایگان
liberate
آزاد کردن
emancipate
رها کردن
extricate
خارج کردن
redeem
از گرو در اوردن
رهایی
snatch
قاپیدن
unshackle
ارائه
باز کردن زنجیر
unchain
بهبود می یابند
بازیابی
retrieve
وثیقه
bail out
برای نجات کسی بیا
به کمک بیایند
نجات جان
دستنوشته
مسکن
بهار
manumit
بیرون آوردن
relieve
خجالت کشیدن
روشن
شل
unfetter
تخلیه
disembarrass
از هم گسستن
باز کردن
فدیه
discharge
disentangle
unbind
ransom
endanger
به خطر انداختن
harm
صدمه
imperil
مخاطره آمیز
خطر انگلستان
jeopardiseUK
ایالات متحده را به خطر می اندازد
jeopardizeUS
سوء استفاده - بدرفتاری
mistreat
از بین بردن
spoil
تهدید کند
سو استفاده کردن
به خطر افتادن
compromise
خسارت
از بین رفتن
زخمی کردن
injure
خطر
خراب کردن
ruin
رها کردن
فلج کردن
cripple
از دست دادن
لکه دار کردن
tarnish
صدمه زدن به
بدرفتاری
ill-treat
رنج را تحمیل کند
تهدیدی برای
هدر
inflict suffering on
دور انداختن
بی توجهی
در معرض قرار دادن
پیشنهاد
neglect
dispose
