purchase
purchase - خرید
verb - فعل
UK :
US :
برای خریدن چیزی
چیزی که میخرید یا خرید آن
محکم نگه داشتن چیزی
عمل خریدن چیزی
چیزی که خریداری شده است
خریدن چیزی، به ویژه چیزهای بزرگ یا گران قیمت
چیزی که میخری
نگهدارنده محکمی که به کسی یا چیزی اجازه می دهد بدون سر خوردن یا افتادن کشیده یا بلند شود
خرید همچنین می تواند به معنای عمل خرید باشد
در صورت عدم رضایت کامل از این محصول، لطفاً آن را با ذکر زمان و مکان خرید به سازنده برگردانید.
نمونه های سالم باید فعال بوده و بدن کمی محدب باشد و ماهی هایی که پهلوهای صاف نشان می دهند نباید خریداری شود.
If this product does not give complete satisfaction please return it to the manufacturer stating when and where it was purchased.
منتظر شنیدن اطلاعاتی در مورد خرید AlaskaPass برای سفر مستقل باشید.
Healthy specimens should be active and the body should be slightly convex and fish that show flat flanks should not be purchased.
به عنوان مثال، آبجو و سیگار ممکن است هر دو به عنوان محصولات تفریحی خریداری شوند.
Expect to hear information about purchasing an AlaskaPass for independent travel.
برای چگونگی تصمیم گیری برای خرید ذرت، جدول 9-5 را ببینید.
برای این منظور می توان قطره های چشمی استریل را خریداری کرد.
تحت تجارت متقابل، فروش کالا به طور قراردادی به تعهد خرید کالا یا محصول حاصل از همان کشور مرتبط است.
سرمایه گذاران خارجی اجازه خرید زمین را ندارند.
Under counter-trade a sale of good is contractually linked to an obligation to purchase goods or resultant output from the same country.
همچنین شواهدی وجود داشت مبنی بر اینکه درو از چندین تنباکوفروش دیگر دیدن کرده بود و پیپ می خرید تا برای دوستانش بفرستد.
پپسی کو در سال 1977 با خرید پیتزا هات وارد تجارت رستوران شد.
There was also evidence that Drew had visited several other tobacconists, purchasing pipes to send to friends.
اوگبرن این ملک را در سال 1989 خریداری کرد.
PepsiCo entered the restaurant business in 1977 by purchasing Pizza Hut.
لطفا اطمینان حاصل کنید که بلیط خود را از قبل خریداری کرده اید.
برای خرید یک کالا/یک محصول
برای خرید ملک/خانه
ما اخیراً خانه ای در خارج از لاس وگاس خریداری کردیم.
تجهیزات را می توان از تامین کننده محلی خود خریداری کرد.
بلیط را فقط می توان از قبل از وب سایت ما خریداری کرد.
آنها زمین را به قیمت یک میلیون دلار خریداری کردند.
پیروزی به قیمت بسیار گرانی خریداری شد (= به دست آمد).
آنها خانه را از یک زوج مسن خریدند.
بلیط را می توان به صورت آنلاین خریداری کرد.
زمین به اجبار از مالک خریداری شد تا راه برای جاده جدید باز شود.
بلیط باید دو هفته قبل تهیه شود.
Except under clearly defined circumstances, it is illegal in Britain for a company to purchase its own shares.
به جز در شرایط کاملاً مشخص، در بریتانیا غیرقانونی است که یک شرکت سهام خود را خریداری کند.
او اولین خانه خود را با این پول خرید.
چگونه می خواهید هزینه خرید خود را پرداخت کنید؟
یک خرید عمده
محدودیت های جدیدی برای خرید اسلحه اعمال شده است.
خانه گران ترین خریدی است که اکثر مردم تا به حال انجام می دهند.
برای شرکت در این رقابت نیازی به خرید نیست.
این محصول ممکن است یخ زده باشد. در صورت نیاز، در روز خرید فریز کنید.
رقصنده ها از پودر مخصوصی روی کفش های خود استفاده می کنند تا بتوانند خرید بهتری روی زمین داشته باشند.
برای واجد شرایط بودن این کرایه، باید بلیط خود را 21 روز قبل خریداری کنید.
خریداران نرم افزار مشکلاتی را در مورد محصول گزارش کرده اند.
می توانید ارزش خودروی قدیمی خود را برای خرید خودروی جدید اعمال کنید.
ماشین یک خرید عمده است.
اگر مایل به خرید هستید، ما مشخصات کارت اعتباری شما را درخواست می کنیم.
مالیات بر خرید تجهیزات پزشکی قابل بازپس گیری است.
محصولات مشابه برای خرید در فروشگاه هدیه موجود است.
house/ticket/share purchase
خرید خانه/بلیط/سهم
این شرکت به مبلغ 3.5 میلیارد پوند خریداری شد.
سهام کلاس A را می توان با قیمت عرضه خریداری کرد.
خرید
procure
تهیه کنند
بدست آوردن
نمره
گرفتن
امن است
به دست آوردن
حمایت از انگلستان
patroniseUK
حامی ایالات متحده
patronizeUS
از گرو در اوردن
redeem
پرداخت کنید
سوار کردن
سرمایه گذاری در
خرید برای
ضربه محکم و ناگهانی
معامله در
برداشتن
تجارت برای
قرارداد برای
در عوض دریافت کنید
برو برای خرید
پول بگذارید
پاشیدن در
خرید از
ثبت نام برای
خرید کنید
فروش
retail
خرده فروشی
merchandise
کالا
peddle
دستفروشی
dispense
توزیع
توزیع کردن
huckster
هاکستر
بازار
merchandize
تجاری کردن
تجارت
hawk
شاهین
vend
عمده فروشی
wholesale
حمل
رسیدگی
دارند
پیشنهاد
موجودی
در کسب و کار باشد
معامله در
پیشنهاد برای فروش
به بازار عرضه کند
برای فروش گذاشته شود
خرده فروشی در
retail in
ترافیک در
مبادله
دست برداشتن از
دور انداختن
فروش مجدد
resell
تخلیه
unload
مردم را متقاعد به خرید کنید