conflict
conflict - تعارض
noun - اسم
UK :
US :
حالت اختلاف یا مشاجره بین افراد، گروه ها، کشورها و غیره
جنگ یا جنگ
موقعیتی که در آن باید بین دو یا چند نیاز متضاد، تأثیر و غیره یکی را انتخاب کنید
موقعیتی که در آن شما دو احساس متضاد نسبت به چیزی دارید
کاری که شما باید همزمان انجام دهید که یکی از شما می خواهد کار دیگری انجام دهید
اگر دو ایده، باور، عقیده و غیره با هم تضاد داشته باشند، نمی توانند با هم وجود داشته باشند یا هر دو درست باشند
وضعیت اختلاف بین مردم، گروه ها، کشورها و غیره
موقعیتی که در آن باید بین دو یا چند نیاز متفاوت یکی را انتخاب کنید
اختلاف نظر فعال بین افرادی با عقاید یا اصول مخالف
جنگ بین دو یا چند گروه از مردم یا کشورها
If beliefs, needs, or facts, etc. conflict they are very different and cannot easily exist together or both be true
اگر باورها، نیازها یا حقایق و غیره با هم تضاد داشته باشند، بسیار متفاوت هستند و نمی توانند به راحتی با هم وجود داشته باشند یا هر دو درست باشند
دعوا یا مخالفت فعالانه
یک اختلاف نظر فعال، مانند بین نظرات یا نیازهای مخالف
درگیری نیز درگیری بین دو یا چند کشور یا گروهی از مردم است
نیروهایی که برای خلق طرح داستان، کتاب یا فیلم با یکدیگر مخالفت می کنند
تضاد بیرونی، کشمکش بین شخصیت ها یا بین شخصیت ها و طبیعت یا جامعه است.
Characters' struggles to change or understand themselves is internal conflict.
تلاش شخصیتها برای تغییر یا درک خود، تضاد درونی است.
در اختلاف نظر فعال، بین نظرات یا نیازهای مخالف
اختلاف نظر جدی بین افراد، سازمان ها یا کشورهایی با نظرات مخالف
موقعیتی که در آن خواسته ها یا ایده های متضادی وجود دارد و باید بین آنها انتخاب کرد
if beliefs, needs, facts, etc. conflict they are very different and cannot easily exist together or both be true
اگر باورها، نیازها، حقایق و غیره با هم تضاد داشته باشند، بسیار متفاوت هستند و نمی توانند به راحتی با هم وجود داشته باشند یا هر دو درست باشند
Social interactions were viewed as a source of cognitive conflict thus disequilibration, and thus development.
تعاملات اجتماعی به عنوان منبع تعارض شناختی، در نتیجه عدم تعادل و در نتیجه توسعه در نظر گرفته شد.
Many of these matters are areas of conflict: conflict with parents, friends, school or our inner selves.
بسیاری از این مسائل زمینه های تعارض هستند: درگیری با والدین، دوستان، مدرسه یا خود درونی ما.
از زمان پایان جنگ سرد، کسی نبوده است که درگیری ها را در خاورمیانه تامین مالی کند.
پس از آن رابطه بین پائولین و کلویی به منبع اصلی درگیری در ازدواج تبدیل شد.
آیا این توافق صلح می تواند به سال ها درگیری پایان دهد؟
درگیری سیاسی جدی
Other aspects to consider are charges, possible conflicts of interest and efficiency in dealing and settlement.
جنبه های دیگری که باید در نظر گرفته شود، هزینه ها، تضاد منافع احتمالی، و کارایی در معامله و تسویه حساب است.
پرونده های دادگاه مورد بحث نشان می دهد که چگونه قضات در حال حل و فصل اختلافات در مورد این موضوعات بوده اند.
شما هر روز نزدیک به 2000 نفر اینجا دارید، بنابراین درگیری هایی وجود دارد.
اما نفوذ سیاست نه با درگیری ابرقدرت ها آغاز شد و نه به پایان رسید.
خشونت نتیجه درگیری های سیاسی بود.
تضاد بین دو فرهنگ
وظیفه او حل و فصل درگیری های احتمالی بین دولت های بریتانیا و اسکاتلند خواهد بود.
نخست وزیر می خواهد از درگیری با اتحادیه ها جلوگیری کند.
دولت هیچ کاری برای حل تعارض بر سر حقوق پرستاران انجام نداده است.
او بر سر آینده شغلی خود با والدینش درگیر شد.
جان اغلب با رئیسش درگیر می شود.
شروط وصیت نامه منبع درگیری در خانواده شد.
او در زمینه حل تعارض آموزش دیده است.
armed/military conflict
درگیری مسلحانه/نظامی
این کشور در دهه گذشته درگیری داخلی را تجربه کرده است.
امیدها برای پایان دادن به درگیری ها در منطقه کمرنگ شده است.
تلاش های بین المللی برای یافتن راه حلی صلح آمیز برای مناقشه
این ایالت منزوی با خطر درگیری خشونت آمیز دیگری با همسایه خود مواجه است.
آنها درگیر درگیری خونین بر سر منطقه مورد مناقشه هستند.
درگیری بین دو کشور می تواند به راحتی در کل منطقه گسترش یابد.
دفتر خاطرات او ثبت درگیری درونی او بود.
داستان از تضاد کلاسیک بین عشق و وظیفه می گوید.
به نظر می رسد بسیاری از این ایده ها با یکدیگر در تضاد هستند.
او با تضاد وفاداری مواجه شد.
تضاد نظری جدی
تضاد منافع بین معاملات تجاری و فعالیت های سیاسی او وجود داشت.
یکی از اعضای کمیته برنامه ریزی به دلیل زندگی در نزدیکی جاده پیشنهادی دچار تضاد منافع شد.
اغلب تضاد منافع بین کشاورزان و حافظان محیط زیست وجود دارد.
کار او او را در تضاد با دانشمندان معمولی تر قرار داد.
این درگیری از جاه طلبی های مختلف درون تیم ناشی شد.
این تصمیم منجر به درگیری شدید بین مدیریت و اتحادیه ها شد.
There is more to a successful relationship than simply managing conflict.
یک رابطه موفق بیشتر از مدیریت ساده تعارض است.
آنها خود را بر سر آینده شرکت در تضاد دیدند.
آنها احساسات خود را برای جلوگیری از درگیری پنهان می کردند.
تعارض بر سر مالکیت زمین
نبرد
جنگ
clash
برخورد
مبارزه کردن
تقلا
affray
دور زدن
حمله
حمله کنند
bloodshed
خونریزی
مسابقه
hostility
خصومت
melee
غوغا
onset
شروع
onslaught
یورش
warfare
حمله رعد اسا
blitz
مبارزه کن
combat
رویارویی
دشمنی
feud
محاصره
siege
نزاع
strife
آتش سوزی
conflagration
تقابل
confrontation
اختلاف
discord
سگ جنگی
dogfight
دوئل
duel
نامزدی
engagement
درگیری
scrimmage
تکان خوردن
scuffle
کشمکش
skirmish
tussle
صلح
accord
توافق
armistice
آتش بس
conciliation
آشتی
concord
هارمونی
harmony
آرام سازی
pacification
اصلاح
reconciliation
رفاقت
amity
صمیمیت
ceasefire
حسن نیت
cordiality
صلح طلبی
goodwill
قرار دادن
pacifism
کفالت
placation
نزدیک شدن
propitiation
آشتی دادن
rapprochement
وحدت
reconcilement
دوستی
unity
مماشات
amicability
مشارکت
appeasement
هماهنگی
همبستگی
harmoniousness
با هم بودن
solidarity
معاشرت
togetherness
روابط خوب
amicableness
وضوح
fellowship
اتفاق نظر
good relations
truce
unanimity