strong

base info - اطلاعات اولیه

strong - قوی

adjective - صفت

/strɔːŋ/

UK :

/strɒŋ/

US :

family - خانواده
strength
استحکام - قدرت
strengthen
تقویت
strongly
به شدت
strong
قوی
google image
نتیجه جستجوی لغت [strong] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • سخت است

  • burly


    تنومند

  • muscular


    عضلانی

  • big


    بزرگ

  • brawny


    قورمه دار

  • formidable


    مهیب

  • rugged


    ناهموار

  • beefy


    گوشتی

  • mighty


    توانا


  • ورزشی


  • عالی

  • sinewy


    سیخ دار

  • stalwart


    استوار

  • stout


    چاق و چله

  • strapping


    تسمه بندی

  • hearty


    دلچسب

  • overpowering


    غلبه کننده

  • redoubtable


    قابل تردید


  • قابل توجه

  • manful


    مردانه

  • manly


    پر خون

  • full-blooded


    سنگین وزن

  • heavyweight


    گاومیش

  • buff


    سنگین

  • hefty


    هرکول

  • Herculean


    تنبل

  • hunky


    هاسکی

  • husky


    جک شده

  • jacked


    شهوت انگیز

  • lusty


  • meaty


antonyms - متضاد

  • ضعیف

  • feeble


    مقدار کمی


  • کم اهمیت


  • نحیف

  • frail


    لاغر

  • puny


    کاهنده

  • weakling


    نرم

  • scrawny


    ضعیف شده است

  • diminutive


    از هوش رفتن


  • بی زور

  • weakened


    مردد، دودل

  • faint


    نابسامان

  • forceless


    نامبی-پمبی

  • hesitant


    بدون ستون فقرات

  • impuissant


    غیر مردانه

  • namby-pamby


    خفن

  • spineless


    مینیاتوری

  • unmanly


    ساکت

  • wispy


    باریک

  • miniature


    اندک


  • کوچک

  • slim


    ریزه


  • نوجوان


  • قابل ضرب و شتم

  • miniscule


    قابل تسخیر

  • petite


    تمام پوست و استخوان

  • teeny


    زاویه ای

  • beatable


  • conquerable


  • all skin and bones


  • angular


لغت پیشنهادی

responders

لغت پیشنهادی

semitic

لغت پیشنهادی

overproduction