shake
shake - تکان دادن
verb - فعل
UK :
US :
to move suddenly from side to side or up and down usually with a lot of force or to make something or someone do this
حرکت ناگهانی از این طرف به سمت دیگر یا بالا و پایین، معمولاً با نیروی زیاد، یا وادار کردن چیزی یا شخصی به این کار
if someone shakes, or part of their body shakes, they make small sudden movements from side to side or up and down especially because they are very frightened, cold ill etc
اگر فردی تکان بخورد یا قسمتی از بدنش تکان بخورد، حرکات ناگهانی کوچکی از این طرف به سمت دیگر یا بالا و پایین انجام می دهد، مخصوصاً به این دلیل که بسیار ترسیده، سرد، بیمار و غیره است.
ایجاد احساس بسیار ناراحت یا شوکه به کسی
if a person or part of their body shakes, they make small sudden continuous movements from side to side or up and down especially because they are very frightened, cold ill etc
اگر فرد یا قسمتی از بدنش تکان بخورد، حرکات مداوم و ناگهانی کوچکی از پهلو به پهلو یا بالا و پایین انجام می دهد، مخصوصاً به این دلیل که بسیار ترسیده، سرد، مریض است.
to shake for a short time especially because you think of something very unpleasant, or because you feel frightened or cold
تکان دادن برای مدت کوتاهی، به خصوص به این دلیل که به چیزی بسیار ناخوشایند فکر می کنید، یا به این دلیل که احساس ترس یا سردی می کنید
to shake slightly in a way that you cannot control especially because you are frightened, worried or angry
کمی تکان دادن به گونه ای که نمی توانید کنترل کنید، به خصوص به دلیل ترس، نگرانی یا عصبانیت
کمی تکان دهید، مخصوصاً فقط چند بار، زیرا سرد یا ترسیده اید
to shake slightly and continuously because you are very worried or excited – used especially about someone’s lips, mouth or body
تکان دادن ملایم و مداوم به دلیل اینکه بسیار نگران یا هیجان زده هستید - مخصوصاً در مورد لب ها، دهان یا بدن شخصی استفاده می شود
حرکت ناپایدار از این طرف به سمت دیگر
برای حرکت به آرامی به عقب و جلو یا از یک طرف به سمت دیگر
حرکت ناگهانی از این طرف به سمت دیگر یا بالا و پایین معمولاً با نیروی زیاد
برای تکان دادن و ایجاد صدا
برای تکان دادن مداوم با حرکات سریع کوچک
اگر وسیله نقلیه یا ماشینی بلرزد، برای مدت کوتاهی می لرزد.
اگر چیزی را تکان دهید، آن را بالا و پایین یا از این طرف به سمت دیگر حرکت می دهید
نوشیدنی سردی که از شیر، بستنی و میوه یا شکلات درست می شود
if something shakes people’s confidence hopes, belief etc it makes them feel less confident hopeful etc
اگر چیزی اعتماد به نفس، امیدها، باورها و غیره افراد را متزلزل کند، باعث می شود آنها احساس اعتماد به نفس، امیدواری و غیره را کاهش دهند.
to move backwards and forwards or up and down in quick short movements, or to make something or someone do this
حرکت به عقب و جلو یا بالا و پایین در حرکات سریع و کوتاه یا وادار کردن چیزی یا شخصی به این کار
If you are shaking, your body makes quick short movements, or you feel as if it is doing so because you are frightened or nervous
اگر می لرزید، بدن شما حرکات کوتاهی سریع انجام می دهد، یا احساس می کنید که این کار را می کند، زیرا ترسیده یا عصبی هستید.
خیلی ترسیده یا عصبی بودن
اگر صدای شما می لرزد، باعث می شود عصبی یا ترسیده به نظر برسید
to hold someone's hand and move it up and down especially when you meet them for the first time or when you make an agreement with them
گرفتن دست کسی و بالا و پایین بردن آن، به خصوص زمانی که برای اولین بار او را ملاقات می کنید یا زمانی که با او توافق می کنید
If two people shake hands, they greet each other or say goodbye by briefly joining hands and moving them slightly up and down
اگر دو نفر با هم دست بدهند، با دست در دست هم دادن و کمی بالا و پایین به یکدیگر سلام می کنند یا خداحافظی می کنند.
If two people shake (hands) on something they make an agreement by briefly joining hands and moving them slightly up and down
اگر دو نفر روی چیزی دست بدهند، با دست دادن کوتاهی دست به هم و کمی بالا و پایین حرکت می کنند.
to move your head from side to side in order to express disagreement, sadness, or that you do not want or believe something
حرکت دادن سر از این طرف به آن طرف، برای ابراز مخالفت، ناراحتی، یا اینکه چیزی را نمیخواهید یا باور نمیکنید.
to hold your hand up in the air with your fingers and thumb bent, and move it forcefully backwards and forwards, to show that you are angry
دست خود را در هوا با انگشتان و شست خم کنید و با قدرت به عقب و جلو حرکت دهید تا نشان دهید که عصبانی هستید
باعث ایجاد احساس ناراحتی و نگرانی شود
برای اینکه چیزی کمتر قطعی، محکم یا قوی تر شود
رهایی یا فرار از چیزی
عمل تکان دادن چیزی
short quick movements from side to side that your body makes because you are ill are frightened, or have drunk too much alcohol
حرکات کوتاه و سریع از یک طرف به سمت دیگر که بدن شما به دلیل مریض بودن، ترسیدن یا مصرف زیاد الکل انجام می دهد.
وقتی قطاری از کنارش می گذرد تمام خانه می لرزد.
قبل از استفاده بطری را به خوبی تکان دهید.
این انفجار شیشههای مایلها دورتر از محل را تکان داد.
شانه های او را تکان داد.
زانو زد و به آرامی او را بیدار کرد.
موهایش را گشاد تکان داد.
خم شد تا سنگریزه ای را از کفشش بیرون بیاورد.
پدرش به خانه می آمد و گرد و غبار لباس کارش را می زد.
ایستاد و همه جا شن را تکان داد.
آیا مردم ایتالیا هنگام ملاقات با یکدیگر دست می دهند؟
او حاضر نشد با او دست بدهد.
جلو رفت و دستم را فشرد.
میزبان ما دست تک تک ما را به گرمی فشرد.
بر معامله (= برای نشان دادن اینکه به توافق رسیده اند) دست دادند.
بر معامله (= دست دادند تا نشان دهند معامله توافق شده است).
بیایید روی آن تکان دهیم.
او پیشنهاد کرد: نوشیدنی؟ سرش را تکان داد.
پیرمرد در حالی که سرش را با ناراحتی تکان می داد، آنها را تماشا کرد که تا شب راه می رفتند.
ناباورانه سرش را تکان داد.
از این فکر سرش را تکان داد.
این مرد پس از صدور حکم، مشت خود را در دادگاه تکان داد.
دستانش شروع به لرزیدن کرده بود.
از ترس می لرزید.
مادرش را دید که از خنده روی شانه هایش می لرزید.
تمام بدنش از خشم می لرزید.
مثل برگ می لرزیدم.
در حالی که صدایش می لرزید پرسید: تو کی هستی؟
صدایش از احساس میلرزید.
از خبر مرگ او به شدت تکان خورد.
تصادف واقعاً او را تکان داد.
تیم که با گل اولیه به آنها لرزید، شروع به مبارزه کرد.
shudder
لرزیدن
wobble
تکان دادن
jiggle
زلزله
judder
لرزش
quake
سنگ
quiver
ارتعاش
تشنج کردن
tremble
تاب خوردن
vibrate
به هم زدن
convulse
دویدن
shiver
نوسان می کند
sway
سطل
agitate
تند و سریع
joggle
تکان خوردن
oscillate
پرش کردن
bucket
رول
jerk
موج
jolt
تزلزل
jounce
دست انداز
برگرداندن
wabble
حرکت کردن
پریشان
totter
دود
فلپ
waver
bump
churn
commove
dither
dodder
flap
appease
تسکین دادن
calm
آرام
ثابت
نگه دارید
سفارش
placate
آرام کردن
لطفا
ماندن
اقامت کردن
آرام باش
stabilizeUS
stabilizeUS
stabiliseUK
stabiliseUK
صورت
soothe
ملاقات
تنها گذاشتن
حفظ
ادامه هید
حمایت کردن
ساکت
اصرار ورزیدن
راست کردن
persist
خونسردی
straighten
موافق
composure
بهبودی یافتن
فروبردن در
mend
شیرجه زدن در
plunge in
تحمل کن
dive in
تنبلی
endure
ماندگار کردن
laze
perpetuate