weight
weight - وزن
noun - اسم
UK :
US :
وقتی چیزی را اندازه می گیری چقدر سنگین است
یک نفر چقدر سنگین و چاق است
این واقعیت که چیزی سنگین است
چیزی که سنگین است
چیزی که باعث نگرانی شما می شود زیرا باید با آن کنار بیایید
اگر چیزی وزن دارد، مهم است و بر افراد تأثیر می گذارد
a piece of metal that weighs an exact amount and is balanced against something else to measure how much the other thing weighs
یک قطعه فلزی که به مقدار دقیق وزن دارد و با چیز دیگری متعادل می شود تا وزن آن چیز دیگر را اندازه گیری کند.
یک قطعه فلزی که به مقدار دقیق وزن دارد و به عنوان ورزش توسط مردم بلند می شود
برای ثابت نگه داشتن جسم سنگین به چیزی
چیزی را کمی تغییر دهید تا به ایده ها یا افراد خاصی اهمیت بیشتری بدهید
چقدر یک چیز سنگین است، با استفاده از یک سیستم خاص اندازه گیری می شود
to allow for the differences between sets of figures that are being compared by increasing or lowering the value of some of them and so creating a balance between them
اجازه دادن به تفاوت بین مجموعههایی از ارقام که با افزایش یا کاهش ارزش برخی از آنها مقایسه میشوند و بنابراین ایجاد تعادل بین آنها
مقداری که چیزی یا کسی وزن می کند
یک قطعه فلز با سنگینی شناخته شده که می تواند برای اندازه گیری سنگینی اجسام دیگر استفاده شود
هر جسمی که سنگین است، به ویژه جسمی که برای ورزش بلند شده یا پرتاب می شود
احترام، نفوذ، اعتماد یا اهمیت
چفت کردن چیز سنگین به چیزی
a quality of an object that is a measure of the force by which the earth attracts it or an object considered as having this quality
کیفیت یک جسم که معیاری برای نیرویی است که زمین آن را جذب می کند یا جسمی که دارای این کیفیت است.
A weight is also a piece of metal whose force toward earth has been measured, and by which you can measure other objects
وزن نیز قطعه فلزی است که نیروی آن به سمت زمین اندازه گیری شده است و با آن می توانید اجسام دیگر را اندازه گیری کنید.
A weight is also sports equipment esp. a piece of metal attached to each end of a bar or to a special machine that you move or lift to strengthen your muscles
یک وزنه نیز تجهیزات ورزشی است، به ویژه. یک تکه فلز متصل به هر انتهای میله یا دستگاه مخصوصی که برای تقویت عضلات خود حرکت می دهید یا بلند می کنید
نفوذ
چقدر چیزی یا کسی سنگین است
هر جسمی که سنگین باشد
کیفیت سنگین بودن
واحد یا سیستم واحدهایی که برای بیان وزن یک جسم استفاده می شود
از تمام نفوذ خود برای حمایت از چیزی استفاده کنید
رنج کشیدن از مشکلات یا مشکلات ناشی از چیزی
دادن ارزش های بیشتر یا کمتر به چیزها برای نشان دادن اهمیت آنها در مقایسه با یکدیگر
سازماندهی چیزی به گونه ای که احتمالاً مزیت یا ضرری به همراه داشته باشد
برای زنان، اصلاً رابطه کمی بین وزن و مرگ زودهنگام وجود داشت.
نوزادان نارس وزن کمی دارند.
وزن آن حدود 76 کیلوگرم است.
Bananas are sold by weight.
موز بر حسب وزن به فروش می رسد.
در طبیعت، این ماهی می تواند به وزن 5 پوند برسد.
او در حال تلاش برای کاهش وزن است (= وزن کمتر و چاق تر شدن).
او از زمانی که سیگار را ترک کرد، اضافه وزن پیدا کرد (= سنگینتر و چاقتر شد).
دیگر برای من نیست. باید مراقب وزنم باشم
او اکنون وزن اضافی خود را از دست داده است.
با افزایش وزن بدن، چربی بدن به سرعت افزایش می یابد.
نکته دستیابی به کاهش وزن دائمی است.
استرس می تواند باعث افزایش وزن شود.
سام مشکل وزن دارد (= خیلی چاق است).
ستون ها باید وزن سقف را تحمل کنند.
فقط امیدوارم شاخه وزنم را بگیرد.
زیر وزن کوله پشتی اش کمی تلو تلو خورد.
میز زیر وزنشان فرو ریخت.
حداقل برای یک هفته روی آن مچ پا وزنی وارد نکنید.
دکتر گفت نباید وزنه های سنگین بلند کند.
وزنه های سنگین را باید با پشت صاف بلند کرد.
تمرینات با وزنه و تمرینات هوازی را به برنامه خود اضافه کنید.
وزنه روی خط ماهیگیری
تمام بار مسئولیت بر دوش اوست.
خبر مطمئناً ذهن من را سنگین کرده بود (= دیگر لازم نبود نگران آن باشم).
در نهایت گفتن حقیقت سنگینی بر دوش من بود.
زیر سنگینی مسئولیتش کمان میخورد.
نامه های حمایتی فراوان به این کمپین وزن اضافه کرد.
رئیس جمهور اکنون پیشنهاد داده است که به این پروژه اهمیت دهد.
نظر شما برای رئیس اهمیت دارد.
چگونه می توان سنگینی نظر پزشکی را نادیده گرفت؟
حجم شواهد علیه او بسیار زیاد است.
جداول اوزان و پیمانه ها
imperial/metric weight
وزن امپریالیستی/متریک
heaviness
سنگینی
جرم
poundage
پوند
heft
سنگین
tonnage
تناژ
avoirdupois
avoirdupois
ponderosity
تامل
ponderousness
تراکم
density
ناخالص
gross
خالص
heftiness
وزن
انبوه بودن
weightiness
چگالی
massiveness
ضخامت
denseness
فله
thickness
بار
bulk
اندازه
ظرفیت
چاقی
اندازه گیری
adiposity
ماده
فاکتور جی
فشار
بالاست
G-factor
جاذبه زمین
برتری
ballast
چربی
gravity
حجیم بودن
preponderancy
bulkiness
lightness
سبکی
slightness
کوچکی
weightlessness
بی وزنی
thinness
لاغری
