develop
develop - توسعه دهد
verb - فعل
UK :
US :
توسعه دهنده
توسعه مجدد
توسعه یافته
توسعه نیافته
---
to grow or change into something bigger, stronger, or more advanced or to make someone or something do this
رشد کردن یا تبدیل شدن به چیزی بزرگتر، قوی تر یا پیشرفته تر، یا وادار کردن کسی یا چیزی به این کار
برای طراحی یا ایجاد یک ایده، محصول، سیستم و غیره جدید در یک دوره زمانی
برای شروع به داشتن یک احساس یا کیفیت که سپس قوی تر می شود
اگر یک مهارت یا توانایی را توسعه دهید، یا اگر آن را توسعه دهید، قوی تر یا پیشرفته تر می شود
اگر به بیماری یا بیماری مبتلا شوید، یا اگر پیشرفت کند، شروع به ابتلا به آن می کنید
شروع به داشتن یک نقص فیزیکی
اگر مشکل یا موقعیت دشواری ایجاد شود، شروع به وقوع یا وجود می کند یا بدتر می شود
to make an argument or idea clearer, by studying it more or by speaking or writing about it in more detail
با مطالعه بیشتر یا با صحبت کردن یا نوشتن با جزئیات بیشتر، یک استدلال یا ایده را واضح تر نشان دهید
to use land for the things that people need for example by taking minerals out of it or by building on it
استفاده از زمین برای چیزهایی که مردم نیاز دارند، مثلاً با برداشتن مواد معدنی از آن یا ساخت و ساز روی آن
برای ساختن عکس از فیلم عکاسی با استفاده از مواد شیمیایی
رشد کند یا به تدریج به حالتی بزرگتر، قوی تر یا پیشرفته تر تبدیل شود
برای برنامه ریزی و ساخت یک محصول جدید یا ارائه خدمات جدید
برای ساخت و ساز در زمین، یا بهبود ساختمان های موجود
استفاده از یک ماده یا محصول طبیعی به منظور کسب سود
برای ایجاد یک طرح، سیاست یا ایده
(باعث کردن چیزی به) رشد یا تغییر به شکل پیشرفته تر، بزرگتر یا قوی تر
چیزی را ابداع کردن یا به وجود آوردن چیزی
برای شروع به وقوع یا وجود
اگر به بیماری یا مشکلی مبتلا شوید، یا در صورت بروز آن، شروع به رنج بردن از آن می کنید
برای ساختن خانه، کارخانه و غیره در یک قطعه زمین
برای ساختن عکس یا نگاتیو از یک فیلم
رشد کردن یا باعث رشد یا تبدیل شدن به شکل پیشرفته تر
آوردن یا به وجود آمدن
اگر به بیماری مبتلا شوید، به آن مبتلا می شوید یا از آن رنج می برید
If an area of land is developed, it is built on usually by a company that hopes to make a profit in this way
اگر زمینی توسعه یافته باشد، معمولاً توسط شرکتی ساخته می شود که امیدوار است از این طریق سود به دست آورد.
برای قرار دادن فیلم در مواد شیمیایی تا زمانی که یک تصویر ظاهر شود
رشد کردن یا تبدیل شدن به شکل پیشرفتهتر، بزرگتر یا قویتر یا ایجاد کاری برای انجام این کار
اختراع چیزی یا به وجود آوردن چیزی مانند محصول یا خدمات
فکر کردن و تولید یک طرح یا ایده
اگر کشوری توسعه یابد، صنعت و فعالیت اقتصادی بیشتری پیدا می کند و ثروتمندتر می شود
برای یادگیری و بهبود یک مهارت، توانایی، کیفیت و غیره
از بدو تولد تا 5 سالگی، مغز کودک به سرعت رشد می کند.
برخی از کودکان کندتر از سایرین رشد می کنند.
به تدریج این سکونتگاه ها به شهرها تبدیل شدند.
انسان از گونه های قبلی حیوانات رشد کرده است.
این مکان به سرعت از یک جامعه ماهیگیری کوچک به یک استراحتگاه توریستی پررونق تبدیل شده است.
هدف این است که مهارت های شخصی خود را توسعه دهید.
او شرکت را از هیچ توسعه داد.
The competition helps entrants develop ideas into business concepts.
این رقابت به شرکت کنندگان کمک می کند تا ایده ها را در مفاهیم تجاری توسعه دهند.
او استعداد واقعی برای مدیریت ایجاد کرده است.
رابطه آنها طی چند سال توسعه یافته است.
این شرکت نرم افزارهای جدیدی را توسعه داده و به بازار عرضه می کند.
توسعه فناوری جدید به زمان نیاز دارد.
ما در حال توسعه محصولات برای بخش های مختلف صنعت هستیم.
برای توسعه استراتژی/سیستم/برنامه
برای توسعه یک روش / مدل / تکنیک
به تازگی نوع جدیدی از داروی مسکن ساخته شده است.
او در شصت سالگی به سرطان ریه مبتلا شد.
پسرش در دو سالگی به آسم مبتلا شد.
ماشین دچار مشکل موتور شد و مجبور شدیم توقف کنیم.
در صورت بروز علائم، به سرعت به دنبال کمک باشید.
مشکلات می توانند به طور غیرمنتظره ایجاد شوند.
یک بحران به سرعت در خلیج فارس در حال توسعه بود.
قبل از اقدام به زمان بیشتری نیاز داریم تا ببینیم اوضاع چگونه پیش میرود.
این درگیری به سرعت به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
The situation is developing into a crisis.
وضعیت در حال تبدیل شدن به یک بحران است.
این سایت توسط یک شرکت فرانسوی در حال توسعه است.
این شرکت در حال توسعه هتل های زنجیره ای است.
او مشتاق برنامه هایی برای توسعه امکانات تفریحی در این سایت است.
برای توسعه یک کشور، یک شبکه جاده ای خوب ضروری است.
Their economy was developing at an incredible pace.
اقتصاد آنها با سرعتی باورنکردنی در حال توسعه بود.
او این موضوع را به طور کامل در کتاب های بعدی خود توسعه می دهد.
elevate
بالا بردن
بهتر کردن
پیشرفت
بهتر
boost
تقویت
پیش رفتن
upgrade
ارتقا دهید
افزایش دهد
بسط دادن
بلند کردن
کامل
تقویت کردن
augment
پرورش دادن، پروردن
foster
بهبود در
پالودن
refine
بهبود بخشد
ameliorate
ساختن
افزایش دادن
لهستانی
polish
گام بردارید
بزرگ کردن
aggrandize
گوساله کردن
beef up
مسواک زدن
بر روی
سریع
تنظیم دقیق
fast-track
مستحکم کردن
fine-tune
به علاوه
fortify
رشد
further
regress
پسرفت
diminish
کاهش
retrogress
قهقرایی
weaken
تضعیف شود
curtail
محدود کردن
کاهش می یابد
stunt
شیرین کاری
devolve
واگذار کنند
lessen
کاهش دادن
retrograde
واپسگرا
abate
دستگیری
خدشه دار کردن
impair
مانع
impede
مهار کند
inhibit
پایین تر
سرکوب کردن
mitigate
بدتر شدن
repress
عقب نشینی
restrict
گرفتگی
worsen
کم شدن
backslide
بررسی
cramp
تحقیر کردن
curb
ناتوان
deteriorate
بی روح کردن
dwindle
روحیه دادن
ضعیف
debase
debilitate
devitalize
enervate
enfeeble