escape
escape - در رفتن
verb - فعل
UK :
US :
فرار
فراری
فرار شناس
فرار کرد
اجتناب ناپذیر
---
---
to leave a place when someone is trying to catch you or stop you or when there is a dangerous situation
وقتی کسی سعی می کند شما را بگیرد یا متوقف کند یا زمانی که موقعیت خطرناکی وجود دارد، مکانی را ترک کنید
برای دور شدن از یک موقعیت خطرناک یا بد
برای جلوگیری از اتفاق بد یا چیزی که نمی خواهید رخ دهد
اگر گاز، مایع، نور، گرما و غیره از جایی خارج شود، خارج می شود
اگر صدایی از کسی خارج شود، به طور تصادفی آن صدا را تولید می کند
to escape from someone who is chasing you especially when there is no chance that you will be caught. Get away is more informal than escape
برای فرار از دست کسی که شما را تعقیب می کند، به خصوص زمانی که هیچ شانسی برای دستگیر شدن وجود ندارد. دور شدن غیر رسمی تر از فرار است
برای فرار از دست کسی که شما را نگه داشته است
برای فرار از خطر خیلی سریع جایی را ترک کنند
برای فرار از یک ساختمان یا اتاق
برای فرار از زندان
برای فرار از زندان یا موسسه ای که قرار است در آن بمانید
عمل دور شدن از یک مکان، یا یک موقعیت خطرناک یا بد
راهی برای فراموش کردن یک موقعیت بد یا خسته کننده برای مدت کوتاهی
an amount of gas liquid etc that accidentally comes out of the place where it is being kept, or an occasion when this happens
مقداری گاز، مایع و غیره که به طور تصادفی از محلی که در آن نگهداری می شود خارج می شود، یا زمانی که این اتفاق می افتد
رهایی از چیزی یا اجتناب از چیزی
to press the key on a computer keyboard that allows you to leave a particular screen and return to the previous one or to interrupt a process
برای فشار دادن کلید روی صفحه کلید رایانه که به شما امکان می دهد صفحه خاصی را ترک کنید و به صفحه قبلی برگردید یا یک فرآیند را قطع کنید.
عمل خروج موفقیت آمیز از یک مکان یا یک موقعیت خطرناک یا بد
ضرری که به طور تصادفی اتفاق می افتد
چیزی که به شما کمک می کند زندگی یا مشکلات معمول خود را فراموش کنید
تعطیلاتی که شما را از زندگی معمولیتان دور میکند یا جایی که چنین تعطیلاتی به آنجا میروید
the key on a computer keyboard that allows you to leave a particular screen and return to the previous one or to interrupt a process
کلید روی صفحه کلید کامپیوتر که به شما امکان می دهد یک صفحه خاص را ترک کنید و به صفحه قبلی برگردید یا یک فرآیند را قطع کنید
آزاد شدن یا رهایی از چیزی یا اجتناب از چیزی
the act or possibility of becoming free or getting away from a place where you are kept esp. by force or of avoiding a dangerous situation
عمل یا امکان آزاد شدن یا دور شدن از مکانی که در آن نگهداری می شوید. با زور یا اجتناب از یک موقعیت خطرناک
فرار نیز یک ضرر ناخواسته است
the key on a computer keyboard which allows you to leave a particular screen and return to the previous one or to interrupt a process
هیچ راهی برای فرار وجود نداشت.
به نگهبانان دستور داده شده است که به هر کسی که قصد فرار دارد شلیک کنند.
بسیاری از خیرهکنندههای فنی کامپیوتری در این فانتزی در مورد حیوانات جنگل که از یک بازی تختهای ماوراء طبیعی فرار میکنند و یک شهر نیوهمپشایر را به وحشت میاندازند.
Lots of computer-generated technical dazzle in this fantasy about jungle animals escaping a supernatural board game and terrorizing a New Hampshire town.
ولدون فلاهارتی در مصاحبه اخیر خود گفته است که به طور غیرقابل توضیحی از مجازات اداری فرار کرده است که می تواند زندگی حرفه ای او را کوتاه کند.
Weldon Flaharty, said in a recent interview that he inexplicably escaped administrative punishment which could have shortened his career.
تنها چهار نفر قبل از فروریختن سقف موفق به فرار شدند.
خرگوش با شهادت علیه شریک زندگی خود که بعدا به دار آویخته شد از مرگ فرار کرد.
دو زندانی فرار کرده اند.
آنها در تلاش برای فرار دستگیر شدند.
او صبح امروز از زندان فرار کرد.
او سعی کرد از دست دزدان دریایی که او را گروگان گرفته بودند فرار کند.
او موفق شد از دست ربایان خود فرار کند.
او با دو زندانی دیگر از زندان فرار کرد.
اگرچه او نمی دانست زندگی در آنجا چگونه خواهد بود، باید از این فرصت برای فرار استفاده می کرد.
او توانست از خودروی در حال سوختن فرار کند.
در کودکی او اغلب به دنیای رویایی خودش فرار می کرد.
ما توانستیم در ماه های تابستان به حومه شهر فرار کنیم.
من فقط با جراحات جزئی فرار کردم.
Both drivers escaped unhurt.
هر دو راننده سالم فرار کردند.
بدون صدمه/بدون آسیب فرار کردن
او خوش شانس بود که از مجازات فرار کرد.
آنها خوشحال بودند که یک سال دیگر از چنگال زمستان فرار کرده اند.
خلبان چند ثانیه از مرگ فرار کرد.
از این واقعیت که او اضافه وزن داشت گریزی نبود.
او به سختی از کشته شدن نجات یافت.
نام او از من فرار می کند (= نمی توانم آن را به خاطر بیاورم).
شاید از نظر شما دور مانده باشد، اما من در حال حاضر خیلی سرم شلوغ است.
برای جلوگیری از خروج گرما یک درپوش قرار دهید.
فرار زباله های سمی به دریا
ناله ای از لبانش خارج شد.
Apparently they had escaped somehow and gotten home.
ظاهراً آنها به نحوی فرار کرده بودند و به خانه رسیده بودند.
او در تلاش برای فرار صدمه دید.
لی احمقانه بود که اجازه دهد آنها فرار کنند.
من باید فرار کنم من می خواهم از اینجا بروم
فرار از سردرگمی شهر محاصره شده آسان بود.
بازماندگان به سختی با هر کشتی که می توانند پیدا کنند فرار می کنند.
خلبانانی که در حین سرنگون شدن هواپیمایشان با موفقیت فرار کردند
سارقان با اموالی به ارزش بیش از 5000 دلار فرار کردند.
فرار کن
پرواز
abscond
فرار کردن
bolt
پیچ
decamp
اردوگاه کردن
دور شدن
skip
جست و خیز کردن
برو بیرون
پاک کردن
ناپدید می شوند
رکاب زدن
skedaddle
ناپدید شدن
vanish
خارج کردن
نیم تنه
bust
لیز خوردن
رفتن
depart
کویر
دو برابر
ظهور
elope
لام
ترک کردن
lam
ساختن
عبور
اجرا کن
اسکارپر
سفالی
scarper
آزاد شدن
vamoose
شکستن
ماندن
اقامت کردن
abide
پایبند بودن
linger
درنگ
bide
بده
ادامه هید
perdure
ماندگاری
نگاه داشتن
ادامه دادن
ادامه دادن به بودن
به بودن ادامه دهد
به بودن ادامه بده
اقامت در
سر جای خود بمان
صبر کن
dally
دلتنگ
باقی مانده
آویزان شدن
تاخیر انداختن
بگرد
tarry
بچسبید
ساکن
dwell
سرگردان
loiter
جست و خیز کردن
dawdle
به تعویق انداختن
procrastinate
سرجاتون بمونین
معلق
متوقف کردن
مکث
halt
اقامت داشتن
reside