consume
consume - مصرف کردن
verb - فعل
UK :
US :
برای استفاده از زمان، انرژی، کالاها و غیره
خوردن یا نوشیدن چیزی
if a feeling or idea consumes you it affects you very strongly so that you cannot think about anything else
اگر احساس یا ایده ای شما را درگیر کند، به شدت روی شما تأثیر می گذارد، به طوری که نمی توانید به چیز دیگری فکر کنید
اگر آتش چیزی را بخورد، آن را کاملاً از بین می برد
برای خرید و استفاده از کالاها، خدمات، انرژی یا مواد طبیعی
برای استفاده از پول یا زمانی که می تواند برای چیز دیگری استفاده شود
برای استفاده از سوخت، انرژی، زمان یا یک محصول، به ویژه در مقادیر زیاد
برای تماشا یا خواندن انواع رسانه ها (= اینترنت، تلویزیون، روزنامه ها، مجلات، و غیره) یا دریافت اطلاعات از آنها
to watch or read forms of media (= the internet, television newspapers, magazines, etc.) or take in information from these
اگر آتش چیزی را ببرد، آن را به کلی از بین می برد.
آنقدر احساس داشته باشید که بر هر کاری که انجام می دهید تأثیر بگذارد
برای استفاده از سوخت، انرژی یا زمان، به ویژه در مقادیر زیاد
مصرف نیز خوردن یا آشامیدن است
اگر آتش چیزی را ببرد، آن را به کلی از بین می برد
اگر این احساس به شدت قوی باشد، می توان گفت که یک نفر دچار احساس یا احساسی شده است
استفاده از چیزی مانند سوخت، انرژی، پول یا زمان، به ویژه در مقادیر زیاد
برای خرید کالا یا خدمات
آسیب شناس در تحقیقات گفت که زیبان می توانست با الکلی که جیمز مصرف کرده بود واکنش نشان دهد.
The pathologist at the inquest said that Zyban could have reacted with the alcohol James had consumed.
ایالات متحده 45 درصد نفت مصرفی خود را وارد می کند.
مثلا روزانه چند کالری مصرف می کنید؟
تا سال 1910، ساکنان بریتانیا یک میلیون تن گوشت بیش از تولیدات خانگی مصرف می کردند.
این کالج به دانشجویان 21 سال یا بیشتر اجازه می دهد که در اتاق خوابگاه خود مشروبات الکلی مصرف کنند.
The college permits students who are 21 or older to consume alcoholic beverages in their dorm rooms.
مانند بسیاری از افراد که توسط یک عشق قدرتمند مصرف شده اند، او به دنبال جایگزینی به عنوان جایگزین بوده است.
Like many consumed by a powerful love he has been searching since not so much for a replacement as an alternative.
انسان برای زنده ماندن نیاز به مصرف آب و غذا دارد.
افرادی که مقادیر زیادی چربی حیوانی مصرف می کنند بیشتر در معرض ابتلا به سرطان و بیماری قلبی هستند.
کسانی که در پرونده پک بودند ماه ها مصرف کردند.
کشورهای صنعتی منابع طبیعی را در مقادیر زیادی مصرف می کنند.
امسال هزینه های مراقبت های بهداشتی یک هشتم درآمد متوسط خانواده را مصرف می کند.
پنیر واقعی بیشتر از همیشه مصرف خواهد شد.
تخم مرغ، اگر تزریق شود، در یک توده زنبور بیرون می آید که کاترپیلار را از داخل می بلعد.
The egg if injected, would hatch into a wasp grub that would consume the caterpillar from the inside.
The electricity industry consumes large amounts of fossil fuels.
صنعت برق مقادیر زیادی سوخت فسیلی مصرف می کند.
25 درصد از جمعیت جهان 80 درصد از منابع سیاره را مصرف می کنند.
قبل از مرگ، مقدار زیادی الکل مصرف کرده بود.
یک قرص نان نیمه مصرف
گوشت قرمز باید در حد اعتدال مصرف شود.
Carolyn was consumed with guilt.
کارولین دچار احساس گناه شد.
Rage consumed him.
خشم او را فرو برد.
هتل به سرعت در آتش سوخت.
بوروکراسی پولی را مصرف می کند که می توانست صرف خدمات عمومی شود.
ماشین جدیدم خیلی کمتر سوخت مصرف میکنه.
کاغذبازی زمان می برد که بهتر می توان از آن برای ادامه کار استفاده کرد.
تولید کاغذ جدید از خمیر چوب انرژی زیادی مصرف می کند.
استانداردهای بالای زندگی ما باعث می شود که جمعیت فعلی ما 25 درصد نفت جهان را مصرف کنند.
بیشتر محصولات تولیدی آنها در داخل کشور مصرف می شود.
این نرم افزار حجم زیادی از پهنای باند اینترنت را مصرف می کند.
او با هر وعده غذایی مقادیر زیادی نان مصرف می کند.
او از مصرف کافئین به هر شکلی اجتناب می کند.
اکثر مردم کشورهای ثروتمند بیش از نیاز خود پروتئین مصرف می کنند.
The internet has completely changed how people consume media.
اینترنت به طور کامل نحوه مصرف رسانه ها را تغییر داده است.
در طول یک روز معمولی ممکن است صدها تبلیغ مصرف کنیم.
فیلم های کودکانه نیز به شدت مورد مصرف بزرگسالان قرار می گیرد.
از حسادت غرق شده بود.
کارهای خرید آخر هفته بیشتر وقت او را می گرفت.
آنها آب نبات زیادی مصرف می کنند.
آتش تمام ساختمان را فراگرفته بود.
ما غرق شادی و آرامش و همچنین سپاسگزاری عمیق شدیم.
این استان چین است که سالانه 180000 تن زغال سنگ مصرف می کند.
این دستگاه در هر زمان میزان مصرف انرژی لوازم خانگی شما را کنترل می کند.
جلسات به طور معمول حداقل 20 ساعت از وقت او را در هفته می گیرد.
تغییر به سمت جامعه ای که به طور فزاینده ای بدون پول نقد است، نحوه مصرف کالاها را تغییر داده است.
deplete
خالی کردن
exhaust
اگزوز
drain
زه کشی
expend
خرج کردن
استفاده کنید
هدر
bleed
خونریزی
اسراف کردن
squander
UtiliseUK
utiliseUK
UtilizeUS
utilizeUS
جذب
از هم پاشیدن
dissipate
استخدام کردن
فقیر کردن
impoverish
شیره
sap
سوختن
خوردن
devour
کاهش
diminish
قرعه کشی
تضعیف کردن
attenuate
خالی
شیر
بریده بریده
slash
تمام کردن
بیهوده دور
فهمیدن، متوجه شدن
frivol away
عبور کنید
پایین کشیدن
کامل خوردن
conserve
کنسرو
حفظ
صرفه جویی
نگاه داشتن
reserve
ذخیره
طولانی کردن
prolong
محافظت
حفظ کنند
احتکار
hoard
شوهر
تجدید
renew
جایگزین کردن
انبار کردن
stockpile
فروشگاه
خودداری کنند
abstain
اقتصاد ایالات متحده
economizeUS
اقتصاد انگلستان
economiseUK
نگه دارید
انباشتن
accumulate
جمع آوری کنید
کنار گذاشتن
ذخیره کردن
stash
ايجاد كردن
ساختن
اسکرمپ
scrimp
کم گذاشتن
skimp
گرسنگی
starve
جمع آوری
پر کردن
یدکی
spare