contract
contract - قرارداد
noun - اسم
UK :
US :
یک توافقنامه رسمی بین دو یا چند نفر که بیان می کند هر کدام چه کاری انجام خواهند داد
توافقی برای کشتن یک نفر برای پول
کوچکتر یا باریکتر شدن
برای ابتلا به بیماری
to sign a contract in which you agree formally that you will do something or someone will do something for you
برای امضای قراردادی که در آن به طور رسمی توافق می کنید که کاری را انجام دهید یا شخصی کاری برای شما انجام دهد
a formal written agreement between two or more people or groups which says what each must do for the other or must not do
یک توافق نامه کتبی رسمی بین دو یا چند نفر یا گروه که می گوید هر کدام برای دیگری چه کاری باید انجام دهند یا نباید انجام دهند
an agreement to deliver a type of basic goods or material at a particular price and time in the future
توافقی برای تحویل یک نوع کالا یا مواد اولیه با قیمت و زمان خاص در آینده
سازندگان قرارداد، برق و غیره برای شرکت ها کار می کنند تا برای عموم
اگر یک اقتصاد، صنعت یا فعالیت تجاری قرارداد داشته باشد، کوچکتر یا کمتر موفق می شود
موافقت رسمی برای انجام کاری، مثلاً با امضای قرارداد
a legal document that states and explains a formal agreement between two different people or groups, or the agreement itself
یک سند حقوقی که توافق رسمی بین دو فرد یا گروه مختلف یا خود توافق را بیان و توضیح می دهد
به طور رسمی موافقت کرده باشد که برای یک شرکت یا شخصی در یک شغل مشخص شده برای مدت زمان مشخص کار کند
کوتاهتر یا باریکتر یا عموماً کوچکتر شود
از نظر مقدار یا مقدار کوچکتر شود
ابتلا یا بیمار شدن با یک بیماری
برای انجام یک کار یا انجام کاری برای شما با کسی قرارداد قانونی ببندید
کوتاهتر یا باریکتر یا کوچکتر شدن یا کوچکتر شدن
to arrange through a formal agreement to have a person or company produce something or supply workers or material esp. for building
ترتیب دادن از طریق یک توافق رسمی برای اینکه یک شخص یا شرکت چیزی تولید کند یا کارگران یا مواد را تامین کند. برای ساختن
انعقاد یک کار به این معناست که به طور رسمی ترتیبی داده شود که افراد دیگر آن را انجام دهند
a formal agreement between two people or companies, or a legal document that explains the details of this agreement
یک قرارداد رسمی بین دو شخص یا شرکت یا یک سند قانونی که جزئیات این قرارداد را توضیح دهد
a formal agreement relating to buying or selling a stock currency, commodity, etc. for a particular price at a particular time
یک قرارداد رسمی مربوط به خرید یا فروش سهام، ارز، کالا و غیره به قیمتی خاص در یک زمان خاص
to have made a formal agreement with another person or company and be legally responsible for doing what you have agreed to do
قرارداد رسمی با شخص یا شرکت دیگری منعقد کرده باشید و از نظر قانونی مسئول انجام کاری باشید که با آن موافقت کرده اید.
if a building or property is under contract the owner has officially agreed to sell it to a particular person for a particular price
اگر ساختمان یا ملکی تحت قرارداد باشد، مالک رسماً موافقت کرده است که آن را به یک شخص خاص به قیمت خاصی بفروشد.
if an organization government etc. puts something out to contract they allow different companies to compete to provide a service or do a job for them
اگر یک سازمان، دولت و غیره قراردادی را انجام دهند، به شرکت های مختلف اجازه می دهند تا برای ارائه خدمات یا انجام کاری برای آنها رقابت کنند.
اگر بازار یا اقتصاد منقبض شود، پول کمتری در آن به دست می آید، خرج می شود یا سرمایه گذاری می شود
to make a legal agreement with another person or company for example to do work for them or to use their services
برای بستن قرارداد قانونی با شخص یا شرکت دیگری، به عنوان مثال، انجام کار برای آنها یا استفاده از خدمات آنها
contract workers are paid by companies or other organizations to work on a particular job but are not employees of those companies, organizations, etc.
کارگران قراردادی توسط شرکت ها یا سازمان های دیگر برای کار در یک شغل خاص حقوق می گیرند، اما کارمند آن شرکت ها، سازمان ها و غیره نیستند.
A new service could set up by gaining enough contracts with major customers of the old service to take over.
یک سرویس جدید می تواند با به دست آوردن قراردادهای کافی با مشتریان عمده سرویس قدیمی راه اندازی شود.
کانتور گفت که قراردادهای آینده بسته به روند هزینه های شهریه هزینه کمتر یا بیشتر خواهند داشت.
قرارداد کار او حاوی یک بند بازرگانی بود.
قرارداد من هر سال 15 درصد افزایش حقوق را تضمین می کند.
همه کارمندان دارای قرارداد کتبی کار هستند.
قرارداد تحقیق/مدل سازی/ثبت
a lucrative government contract
یک قرارداد پرسود دولتی
برای وارد کردن / مذاکره / امضای قرارداد با تامین کننده
این بندها بخشی از قرارداد بین خریدار و فروشنده است.
قرارداد تامین وسایل نقلیه
برنده شدن / قرارداد ساخت مدرسه جدید به او منعقد شد
تمدید / تمدید / فسخ / لغو قرارداد
من قراردادی سه ساله داشتم که هفته گذشته تمام شد.
او با یک شرکت کامپیوتری بزرگ آمریکایی (= قراردادی برای کار دارد) قرارداد دارد.
The phone costs several hundred dollars more out of contract (= without a contract with a phone company).
هزینه تلفن چند صد دلار بیشتر خارج از قرارداد (= بدون قرارداد با یک شرکت تلفن) است.
The midfielder will be out of contract at the end of the season (= his contract with his club will have finished).
قرارداد این هافبک در پایان فصل تمام خواهد شد (= قراردادش با باشگاهش به پایان رسیده است).
یک کارگر قراردادی (= فردی که در یک قرارداد برای مدت معینی استخدام شده است)
طبق شرایط قرارداد، کار باید دیروز تمام می شد.
به دلیل نقض قرارداد (= انجام ندادن آنچه در عقد قرار داده بودند) شکایت کردند.
او یک بند آزادسازی در قراردادش نوشته بود.
The offer has been accepted, subject to contract (= the agreement is not official until the contract is signed).
پیشنهاد پذیرفته شده است، مشروط به قرارداد (= تا زمان امضای قرارداد، توافق رسمی نیست).
او با شوهر سابقش قرارداد بست.
او با شما قرارداد بسته است.
این شرکت با استفاده از مواد ارزانتر، مفاد قرارداد خود را زیر پا گذاشته است.
آیا با کارفرمای خود قرارداد دارید؟
هجده شرکت در مناقصه قرارداد هستند.
هر یک از طرفین می توانند در هر زمان قرارداد را فسخ کنند.
او با کارفرمای سابقش قرارداد بست.
او قراردادی سه ساله برای مدت معین دارد.
اگر اعتصاب کنید، قرارداد را زیر پا می گذارید.
بسیاری از کارگران قرارداد کتبی ندارند.
شرکت تبلیغاتی من به تازگی یک قرارداد پرسود با یک شرکت سیگار بسته است.
او موفق به مذاکره برای یک قرارداد دائمی با شرکت شد.
این شرکت به دلیل نقض قرارداد مورد شکایت قرار گرفته است.
این قرارداد در پایان سال آینده به پایان می رسد.
معامله
توافق
میثاق
covenant
درك كردن
ترتیب
چانه زدن
bargain
تعهد
فشرده - جمع و جور
compact
پیمان
pact
رابطه، رشته
قرارداد
معاهده
کنکوردات
concordat
نامزدی
engagement
کمیسیون
وضع
accord
ضمانت
disposition
گارانتی
تضمینی
guaranty
ضمانتنامه
indenture
حساب
surety
طرفدار
undertaking
رکورد
warranty
شرط
دست دادن
entente
کاغذ
stipulation
handshake
disagreement
اختلاف نظر
misunderstanding
سوء تفاهم
disaccord
عدم توافق
dissention
عدم همزمانی
dissensus
اعتراض
nonconcurrence
دشواری
contestation
اختلاف
امتناع
مناقشه
انکار
discord
مخالفت
refusal
عجیب بودن
dissension
زنگ تفريح
تضاد
disputation
تعارض
denial
درگیری
dissent
نگه دارید
remonstrance
مشاجره
strangeness
مناظره
ناهماهنگی
antagonism
جدایی
clash
contention
disharmony
clashing
disunion
objection