accommodation

base info - اطلاعات اولیه

accommodation - محل اقامت

noun - اسم

/əˌkɑːməˈdeɪʃn/

UK :

/əˌkɒməˈdeɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [accommodation] در گوگل
description - توضیح

  • مکانی برای ماندن، زندگی یا کار کسی

  • an agreement between people or groups who have different views or opinions, that satisfies everyone


    توافقی بین افراد یا گروه هایی که دیدگاه ها یا نظرات متفاوتی دارند که همه را راضی می کند


  • مکانی برای اقامت یا زندگی


  • نوع خاصی از مکان برای نشستن یا خوابیدن در قطار، قایق و غیره.


  • توافق بین دو گروه که نظرات متفاوتی در مورد یک موضوع دارند یا روند رسیدن به توافقی مانند این


  • ترتیب خاصی که برای یک فرد یا گروهی که نیازهای متفاوتی با دیگران دارد انجام می شود

  • the process by which an eye is able to focus (= see clearly) by changing the shape of the lens


    فرآیندی که طی آن یک چشم با تغییر شکل عدسی قادر به تمرکز (= به وضوح دیدن) است

  • the process in which someone changes their accent (= the way that people who come from a particular area social group etc. pronounce words) or other things about the way that they speak according to the speech style or behaviour of the person who they are speaking to


    فرآیندی که در آن شخصی لهجه خود را تغییر می‌دهد (= روشی که افرادی که از یک منطقه خاص، گروه اجتماعی و غیره آمده‌اند، کلمات را تلفظ می‌کنند) یا چیزهای دیگر در مورد نحوه صحبت کردنشان بر اساس سبک گفتار یا رفتار شخصی که می‌گویند. دارند صحبت می کنند


  • فرآیندی که در آن صدای گفتار بر اساس صدایی که مستقیماً قبل یا بعد از آن می آید تغییر می کند


  • مکانی برای زندگی، کار، اقامت و غیره.


  • ترتیب رضایت بخش بین افرادی که در مورد چیزی اختلاف نظر دارند


  • وامی که به طور موقت به کسی داده می شود که به سرعت به پول نیاز دارد تا به آنها زمان داده شود تا ترتیبی رسمی برای وام انجام دهند.

  • Accommodations must be made for students with learning disabilities.


    برای دانش‌آموزان دارای ناتوانی‌های یادگیری باید مکان‌هایی ایجاد شود.

  • Some relocation policies exclude new recruits from receiving other allowances, such as travel and accommodation expenses.


    برخی از سیاست‌های جابجایی، استخدام‌های جدید را از دریافت کمک هزینه‌های دیگر، مانند هزینه‌های سفر و اقامت محروم می‌کند.

  • Contrary to modem popular opinion these were splendid ships with excellent accommodation and many modern conveniences for both crew and passengers.


    برخلاف تصور رایج امروزی، این کشتی‌ها، کشتی‌های باشکوهی با محل اقامت عالی و بسیاری از امکانات مدرن برای خدمه و مسافران بودند.

  • The price includes flights, accommodation and transport.


    قیمت شامل پرواز، اقامت و حمل و نقل است.

  • In fact many of our guests ask for accommodations here each time they come.


    در واقع، بسیاری از مهمانان ما هر بار که می‌آیند، درخواست اقامت در اینجا می‌کنند.

  • The subsidies could in fact be used for converting barns etc for accommodation, and for path building and maintainance.


    یارانه ها در واقع می توانند برای تبدیل انبارها و غیره برای اسکان، و برای ساخت و نگهداری مسیر استفاده شوند.

  • You won't find any really luxurious accommodations, but there are adequate hotels and guest houses.


    هیچ اقامتگاه واقعا مجللی پیدا نخواهید کرد، اما هتل ها و مهمانسراهای مناسبی وجود دارد.

  • There needs to be more accommodation by both sides.


    نیاز به اقامت بیشتر از سوی هر دو طرف وجود دارد.

  • The cost of the six-day trip includes meals and motel accommodations.


    هزینه سفر شش روزه شامل غذا و اقامت در متل می باشد.

  • It appears to be about matters of accommodation and staffing.


    به نظر می رسد در مورد مسائل اسکان و کارکنان باشد.

  • The cost of rented accommodation keeps going up.


    هزینه مسکن اجاره ای همچنان بالا می رود.

  • He says the cost of building pensioner's accommodation on the site could rocket to £50,000 per unit.


    او می گوید که هزینه ساخت مسکن بازنشستگان در این سایت می تواند به 50000 پوند در هر واحد برسد.

  • The holiday costs about £400 for a week's accommodation and flights.


    هزینه تعطیلات برای یک هفته اقامت و پرواز حدود 400 پوند است.

  • I've been looking in the newspapers for student accommodation but it's all so expensive.


    من در روزنامه ها دنبال خوابگاه دانشجویی می گشتم اما همه اینها بسیار گران است.

  • Her clients would be over the moon at the accommodation in this particular hotel.


    مشتریان او در اقامتگاه در این هتل خاص بر روی ماه خواهند بود.

example - مثال
  • rented/temporary accommodation


    مسکن اجاره ای/موقت

  • Hotel accommodation is included in the price of your holiday.


    اقامت در هتل در قیمت تعطیلات شما لحاظ شده است.

  • We may have to provide alternative accommodation for you.


    ممکن است مجبور شویم مسکن جایگزین برای شما فراهم کنیم.

  • First-class accommodation is available on all flights.


    خوابگاه درجه یک در تمامی پروازها موجود است.

  • It can be difficult to find suitable accommodation for those in need.


    یافتن مسکن مناسب برای افراد نیازمند می تواند دشوار باشد.

  • The building plans include much needed new office accommodation.


    نقشه های ساختمان شامل مسکن های اداری جدید بسیار مورد نیاز است.

  • furnished accommodation


    اقامتگاه مبله

  • More and more travelers are looking for bed and breakfast accommodations in private homes.


    مسافران بیشتر و بیشتری به دنبال اقامتگاه های تخت و صبحانه در خانه های شخصی هستند.

  • The boat provides reasonable overnight accommodations for four adults.


    این قایق برای چهار بزرگسال اقامت شبانه مناسبی را فراهم می کند.

  • They were forced to reach an accommodation with the rebels.


    آنها مجبور شدند با شورشیان به محل اقامت برسند.

  • The two countries should be persuaded to work towards some sort of mutual accommodation.


    دو کشور باید متقاعد شوند که در جهت نوعی سازش متقابل تلاش کنند.

  • Many old people choose to live in sheltered accommodation.


    بسیاری از افراد مسن ترجیح می دهند در مسکن های سرپناه زندگی کنند.

  • She lived on her own in rented accommodation.


    او به تنهایی در خانه های اجاره ای زندگی می کرد.

  • The council should be able to help families who have no accommodation.


    شورا باید بتواند به خانواده هایی که مسکن ندارند کمک کند.

  • The family is staying in temporary accommodation until their house is rebuilt.


    این خانواده تا بازسازی خانه‌شان در اسکان موقت می‌مانند.

  • We need more secure accommodation for young prisoners.


    ما به اسکان امن تر برای زندانیان جوان نیاز داریم.

  • You should book your travel accommodations and flights quickly.


    باید اقامتگاه و پروازهای سفر خود را سریع رزرو کنید.

  • I live in rented accommodation.


    من در مسکن اجاره ای زندگی می کنم.

  • The prize includes flights plus seven nights' hotel accommodation.


    این جایزه شامل پرواز به اضافه هفت شب اقامت در هتل است.

  • Some accommodation between conservation and tourism is essential.


    برخی از تطابق بین حفاظت و گردشگری ضروری است.

  • Ultimately there are always limits to political accommodation.


    در نهایت، همیشه محدودیت‌هایی برای سازگاری سیاسی وجود دارد.

  • accommodation to the harsh circumstances of rural life


    سازگاری با شرایط سخت زندگی روستایی

  • They paid for his flights and hotel accommodation.


    هزینه پرواز و اقامت در هتل او را پرداخت کردند.

  • There's a shortage of cheap accommodation in the city.


    کمبود مسکن ارزان در شهر وجود دارد.

  • There is accommodation for about five hundred students on campus.


    برای حدود پانصد دانشجو در محوطه دانشگاه خوابگاه وجود دارد.

  • Hostels are a temporary solution until the families can be housed in permanent accommodation.


    خوابگاه ها یک راه حل موقت هستند تا زمانی که خانواده ها بتوانند در محل اقامت دائم اسکان داده شوند.

  • We were assigned first-class accommodation on the train.


    به ما محل اقامت درجه یک در قطار اختصاص داده شد.

  • She may be able to reach an accommodation with other EU members on the question of immigration.


    او ممکن است بتواند با سایر اعضای اتحادیه اروپا در مورد مسئله مهاجرت به توافق برسد.

  • He sought accommodation with the United States.


    او به دنبال اقامت با ایالات متحده بود.

  • The hotel tries to make accommodations for people with small children.


    این هتل سعی می کند برای افراد دارای فرزندان کوچک اقامتگاه ایجاد کند.

  • Companies should make reasonable accommodations for disabled employees.


    شرکت ها باید برای کارمندان ناتوان تدابیر معقولی ایجاد کنند.

synonyms - مترادف
  • quarters


    چهارم

  • residence


    محل سکونت

  • pad


    پد

  • abode


    اقامت

  • lodging


    اسکان


  • خانه

  • lodgings


    اقامتگاه ها

  • digs


    حفاری می کند

  • dwelling


    سکونت


  • محل

  • rooms


    اتاق ها

  • habitation


    سقف


  • اپارتمان


  • مسکن

  • chambers


    بیلت


  • پناه

  • billet


    اتاق


  • گهواره


  • خانه ها

  • crib


    هیئت مدیره

  • homes


    اقامت ایالات متحده

  • houses


    اقامت انگلستان


  • فضا

  • lodgementUS


    پناه دادن

  • lodgmentUK


    ربع بندی


  • هتل

  • dwellings


    متل

  • sheltering


  • quartering



  • motel


antonyms - متضاد
  • disagreement


    اختلاف نظر


  • مبارزه کردن

  • nonconformity


    عدم انطباق

  • refusal


    امتناع


  • تفاوت

  • selfishness


    خودخواهی

  • nonadmission


    عدم پذیرش

  • disavowal


    انکار

  • disputation


    مناقشه


  • دعوا کردن


  • اعتراض

  • repudiation


لغت پیشنهادی

bartered

لغت پیشنهادی

laughs

لغت پیشنهادی

braking