relief
relief - تسکین
noun - اسم
UK :
US :
احساس راحتی زمانی که چیزی ترسناک، نگران کننده یا دردناک به پایان رسیده یا اتفاق نیفتاده است
وقتی چیزی درد یا احساسات ناخوشایند کسی را کاهش می دهد
پول، غذا، لباس و غیره که به افراد فقیر یا گرسنه داده می شود
شخص یا گروهی از افراد که جایگزین دیگری می شوند و پس از اتمام کار خود را انجام می دهند
a way of decorating wood stone etc with a shape or figure that is raised above the surface or the decoration itself
روشی برای تزیین چوب، سنگ و غیره با شکل یا شکلی که بالای سطح یا خود تزیین قرار می گیرد.
پولی که دولت برای کمک به افراد فقیر، مسن، بیکار و غیره می دهد
عمل آزادسازی یک شهر زمانی که توسط دشمن محاصره شده باشد
وقتی یک موقعیت بد کاهش می یابد یا برای مدتی متوقف می شود
پولی که دولت به افراد فقیر، گرسنه، بیکار و غیره می دهد
پول یا ترتیبات مالیاتی خاص و غیره که به کشورها یا شرکت هایی که بدهکار هستند یا مشکلات دیگری دارند داده می شود
money or special tax arrangements etc given to countries or companies that owe money or have other problems
شخص یا گروهی از افراد که کار دیگری را پس از اتمام کار انجام می دهند یا اگر نتوانند در زمان خاصی کار کنند
a person or group of people that does the work of another one after they have finished or if they cannot work at a particular time
احساس خوشحالی از اینکه اتفاق ناخوشایندی رخ نداده یا به پایان رسیده است
غذا، پول یا خدماتی که به افراد نیازمند کمک می کند
روشی برای بالا بردن شکل ها در بالای یک سطح صاف به طوری که به نظر می رسد کمی از آن متمایز باشد
مجسمه ای ساخته شده از یک سطح صاف که در آن فرم ها بالاتر از سطح قرار می گیرند
تسکین همچنین به معنای کاهش یا پایان درد است
غذا، پول یا خدمات برای افراد نیازمند
ساختن قسمتهایی از یک سطح برای تشکیل یک تصویر یا طرحی که در بالای پسزمینه قابل مشاهده است، یا یک اثر هنری ساخته شده با این روش.
the building up of parts of a surface to form a picture or design that can be seen above the background or a work of art made by this method
کمک های مالی که به افراد، شرکت ها یا کشورهایی که نمی توانند مالیات یا بدهی خود را پرداخت کنند، داده می شود
کمک های مالی که دولت به افراد فقیر، بیکار و غیره می دهد.
پول، غذا و لباسی که برای افرادی که به دلیل جنگ، سیل، طوفان بسیار بد و غیره در شرایط سختی هستند ارسال می شود.
money food and clothing that is sent to people who are in a difficult situation because of a war flood, very bad storm etc.
لوازم امدادی
relief supplies
مری میگوید که داشتن کسی که بالاخره با او صحبت کنیم، آرامش بخش است.
دیدن دوباره سالم به نظر رسیدن لیز باعث آرامش شد.
چه آرامشی دارد که بالاخره از دفتر فرار کنم.
چه آرامشی! خیلی نگرانت بودیم
اشک شوق و آرامش روی گونه های نینا جاری شد.
یک پاکت سفید روی تشک گذاشته شده بود. هلمز احساس آرامش قابل توجهی کرد.
این تعهدات منجر به پیشرفت قابل توجهی می شود که باید بخشی از ناامیدی احساس شده در مورد کاهش بدهی را جبران کند.
These commitments amount to considerable progress which should offset some of the disappointment felt over debt relief.
Shawcross این سؤالات را در زمینه امداد رسانی به بلایا مطرح می کند، اما آنها یک محیط گسترده تری دارند.
Shawcross raises these questions within the context of disaster relief but they have a broader setting.
وقتی شنیدم همه آنها خوب هستند، احساس آرامش زیادی کردم.
وقتی او رفت همگی نفس راحتی کشیدیم.
تا حد زیادی به خودرو آسیبی نرسید.
خبر امنیت آنها به عنوان یک تسکین بزرگ بود.
او با آسودگی آهی کشید.
با دیدن هر دوی آنها لبخندی آسوده زد.
او از جهنم عبور کرده بود و هیچ آرامشی برای او دیده نمی شد.
این یک آرامش بزرگ برای او بود.
این که بتوانم در مورد آن با کسی صحبت کنم، آرامش بخش بود.
فهمیدن اینکه او تنها کسی نیست که این مشکل را دارد برای او آرامش بخش بود.
مادرش از آسودگی خاطرش گفت که او اکنون سالم به خانه رسیده است.
این در واقع یک آرامش است که بالاخره اتفاق افتاد.
او از نتیجه تحقیقات ابراز آرامش کرد.
او آرامش خود را در تامین آزادی خود توصیف کرد.
چه آرامشی!
روش های مدرن تسکین درد
تسکین علائم / رنج / فقر / درد
داروها فقط به طور موقت درد را تسکین می دادند.
تمام میزهای زیر سایه را افرادی اشغال کرده بودند که به دنبال رهایی از گرما بودند.
ماساژ می تواند تا حدودی تنش را تسکین دهد.
تسکین فاجعه
relief efforts/operations
تلاش ها/عملیات امدادی
relief organizations/supplies/work
سازمان های امدادی / تدارکات / کار
ما 5000 پوند برای رفع قحطی جمع آوری کردیم.
یکی از کارگران آژانس امداد وضعیت را فاجعه بار توصیف کرد.
تخفیف در پرداخت سود وام مسکن
چند لحظه تسکین نور در اجرای دیگری کسل کننده
تسکین کمیک کمی در سخنرانی او وجود داشت.
آرامش حومه شهر به عنوان رهایی از شلوغی و شلوغی زندگی شهری بود.
امداد خدمه بعدی در ساعت 9 می آید.
ما مجموعه ای از رانندگان امدادی را در اختیار داریم.
راحتی
سهولت
solace
آرامش
consolation
تسلی
رهایی
reassurance
اطمینان خاطر
relaxation
تشویق کردن
calmness
قناعت
cheer
رهایی، رستگاری
contentment
آرام گرفتن
deliverance
رضایت
repose
شادی
بلند کردن
happiness
طراوت
بار کردن ذهن
refreshment
حمایت کردن
restfulness
کمک
succourUK
رحم و شفقت - دلسوزی
کمک ایالات متحده
assuagement
حیف
succourUK
تشویق
compassion
تخفیف
succorUS
دلداری دادن
pity
آرامش بخش
encouragement
ابراز همدردی
alleviation
دلسوزی
consoling
comforting
sympathy
commiseration
نگرانی
نگران بودن
اضطراب
distress
پریشانی
angst
ناراحتی
uneasiness
دلهره
apprehension
پریشان
disquiet
دلواپسی
unease
وحشت
apprehensiveness
عصبی بودن
dread
تنش
nervousness
بی قراری
ترس
anxiousness
عدم قطعیت
disquietude
نا آرام
وای
fretfulness
panic
uncertainty
unrest
woe
nervosity
worriment
concernment
