reaction
reaction - واکنش
noun - اسم
UK :
US :
بی عملی
عدم فعالیت
بیش فعالی
بازیگری
غیر فعال
بیش از حد عمل کنید
به طور فعال
چیزی که به خاطر چیزی که اتفاق افتاده یا گفته شده احساس می کنید یا انجام می دهید
اگر به یک دارو یا چیزی که خورده اید واکنش نشان دهید، شما را بیمار می کند
یک تغییر شیمیایی که زمانی اتفاق می افتد که دو یا چند ماده با هم مخلوط شوند
نیروی فیزیکی که حاصل نیروی فیزیکی به همان اندازه قوی در جهت مخالف است
a change in people’s attitudes, behaviour, fashions etc that happens because they disapprove of the way in which things were done in the past
تغییر در نگرش، رفتار، مد و غیره افراد که به این دلیل اتفاق میافتد که روشهای انجام کارها در گذشته را تایید نمیکنند.
مخالفت شدید و غیرمنطقی با همه تغییرات اجتماعی و سیاسی
احساسات یک نفر و نحوه رفتار او به دلیل اتفاقی که افتاده یا گفته شده است
وقتی کسی به شما چیزی می گوید یا انجام می دهد چه می گویید یا انجام می دهید
a particular type of reaction to someone’s ideas, work etc – used especially in the following phrases
نوع خاصی از واکنش به ایده ها، کار و غیره یک نفر - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
نصیحت، انتقاد، تمجید و غیره که به کسی می دهید و به او می گویید که چقدر خوب کار می کند
واکنش خشمگینانه یا خشن گروهی از مردم به اعمال یا تصمیمات دیگران
رفتار، احساس یا عملی که نتیجه مستقیم چیز دیگری است
توانایی کسی برای عمل سریع وقتی اتفاقی می افتد
a type of behaviour or opinion that is produced or held with the intention of being different from something else
یک نوع رفتار یا عقیده ای که به قصد متفاوت بودن از چیز دیگری تولید یا انجام می شود
an unpleasant effect resulting from eating particular things or taking particular drugs
یک اثر ناخوشایند ناشی از خوردن چیزهای خاص یا مصرف داروهای خاص
موقعیتی که دو یا چند ماده با یکدیگر واکنش می دهند و یکدیگر را تغییر می دهند
the belief or principle that there should be no social or political change and the attempt to stop such change from happening
باور یا اصل عدم تغییر اجتماعی یا سیاسی و تلاش برای جلوگیری از وقوع چنین تغییری
واکنش نیز تغییری است که مخالف نظر یا رفتار قبلی است
یک واکنش همچنین می تواند یک اثر ناخوشایند بر روی بدن باشد که در نتیجه خوردن یا مصرف چیزی مانند یک دارو ایجاد می شود.
A reaction can also be an unpleasant effect on the body resulting from something eaten or taken, such as a drug.
واکنش شیمیایی تغییری است که هنگام مخلوط شدن دو یا چند ماده با یکدیگر اتفاق می افتد.
A chemical reaction is the change that happens when two or more substances are mixed with each other.
روشی که اتفاقی می افتد، یا اینکه کسی کاری را در نتیجه چیز دیگری انجام می دهد
یک واکنش به این مشکلات ممکن است کناره گیری، بی علاقگی، یا رفتاری باشد.
یک واکنش آلرژیک
an allergic reaction
از اولین واکنش های خود به این خبر بگویید؟
میخواستم چیزی متفکرانه بنویسم، نه اینکه فقط با واکنشهای درونیام وارد عمل شوم.
من از این خبر متحیر شدم و واکنش اولیه ام عصبانیت بود.
محیط بانان در برابر هر نوع توسعه، هر چند سبز باشد، واکنش تند و تیز دارند.
Environmentalists have a knee-jerk reaction against any sort of development however green it might be.
انقلاب توسط نیروهای ارتجاع شکست خورد.
The revolution was defeated by the forces of reaction.
فرهنگ اغلب واکنش ما را به رویدادها تعیین می کند.
واکنش ماریا به تولد خواهرش این بود که از مادرش توجه بیشتری بخواهد.
برانگیختن / ایجاد / واکنش نشان دادن
یک واکنش مثبت / منفی / نامطلوب
واکنش او به این خبر چه بود؟
اغلب اعمال ما بر اساس واکنش عاطفی نسبت به کاری است که کسی به ما انجام داده یا گفته است.
یک سخنگوی گفت که این تغییرات در واکنش به ضررهای اخیر شرکت نیست.
واکنش اولیه کاخ سفید مثبت بود.
این فقط یک واکنش زانو تند دیگر از سوی بخشهایی از رسانهها است.
واکنش فوری من شوکه کننده بود.
واکنش های متفاوتی نسبت به انتصاب او به عنوان مدیر وجود داشته است.
این تصمیم واکنش خشمگینانه ساکنان محلی را برانگیخت.
سعی کردم تکانش بدهم اما هیچ عکس العملی نشان نداد.
بازگشت به ارزشهای سنتی خانواده واکنشی است در برابر سهلانگاری دهههای اخیر.
نگرش سرکش او فقط واکنشی است در برابر تربیت سختگیرانه او.
اگر واکنش بدی داشتید، فورا مصرف را قطع کنید.
برای داشتن یک واکنش آلرژیک به یک دارو
بروز واکنش های نامطلوب به برخی غذاها ممکن است چند روز طول بکشد.
یک راننده ماهر با واکنش های سریع
یک واکنش شیمیایی
یک واکنش هسته ای
برای انجام آزمایش، پنج قطره از محلول را به ترکیب اضافه کنید و سپس واکنش را مشاهده کنید.
واکنش اکسیژن با اتم های دیگر
واکنش اتم های کلر و ازن
کنش و واکنش مساوی و متضاد هستند.
نیروهای ارتجاع تغییر را دشوار کردند.
او با احتیاط به او نگاه کرد و سعی کرد واکنش او را بسنجد.
طغیان او واکنشی دیرهنگام به نامه ناخوشایندی بود که آن روز صبح دریافت کرده بود.
His reaction is completely understandable.
واکنش او کاملا قابل درک است.
با توجه به واکنش او، او از حال خوشش آمد.
او از واکنشی که با ذکر نام او به همراه داشت شگفت زده شد.
واکنش انتقادی به اولین رمان او مثبت بوده است.
این حادثه نیاز به یک واکنش سنجیده دارد و از واکنش های تند زانو اجتناب می کند.
واکنش
پاسخ
بازخورد
feedback
بازگشت
comeback
متقاعد کننده
rejoinder
پاسخ دادن
retort
گرفتن
قدردانی انگلستان
acknowledgementUK
تصدیق ایالات متحده
acknowledgmentUS
آنتیفون
riposte
نتیجه معکوس
antiphon
ضربه زدن
backfire
رجعت
clapback
لب
kickback
متقابل
برگشت
reciprocation
بازگشت سریع
پشت صحبت
snappy comeback
پیشخوان
اکو
ارتعاشات
echo
تلافی
vibes
عاقلانه
retaliation
اظهار نظر
wisecrack
واکنش تند زانو
همانند سازی
طنین
knee-jerk reaction
ساس
replication
reverberation
sass
nonreaction
عدم واکنش
impassiveness
بی عاطفه بودن
impassivity
عدم تحمل
affectlessness
بی تاثیری
emotionlessness
بی احساسی
insensibility
بی حسی
numbness