do

base info - اطلاعات اولیه

do - انجام دادن

abbreviation - مخفف

N/A

UK :

N/A

US :

family - خانواده
deed
سند - سند قانونی
misdeed
خلافکاری
do
انجام دادن
doing
در حال انجام
done
انجام شده
overdone
بیش از حد
undone
انجام نشده
outdo
پیشی گرفتن
overdo
زیاده روی
redo
دوباره انجام دهید
undo
لغو کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [do] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Where do you work?


    شما كجا كار مي كنيد؟

  • Why did you do that?


    چرا این کار را کردی؟

  • Why don't we have lunch together on Friday?


    چرا جمعه با هم ناهار نمی خوریم؟

  • Doesn't Matthew look old these days?


    آیا متیو این روزها پیر به نظر نمی رسد؟

  • Didn't you realize she was deaf? No I didn't./Of course I did.


    متوجه نشدی او ناشنوا بود؟ نه من نکردم./البته که کردم.

  • Not only did I speak to her I even got her autograph!


    من نه تنها با او صحبت کردم، حتی امضا هم گرفتم!

  • Never did I hear such a terrible noise.


    من هرگز چنین صدای وحشتناکی نشنیدم.

  • Don't (you) speak to me like that!


    با من اینطوری صحبت نکن!

  • Don't let's argue about it (= let's not argue about it).


    مبادا بر آن مجادله کنیم (= در مورد آن مجادله نکنیم).

  • So quietly did she speak (= she spoke so quietly) that I could scarcely hear her.


    چنان آرام سخن گفت (= چنان آرام سخن گفت) که من به سختی صدایش را می شنیدم.

  • Little does he know (= he knows nothing about it), but we're flying to Geneva next weekend to celebrate his birthday.


    او نمی داند (= او چیزی در مورد آن نمی داند)، اما ما آخر هفته آینده برای جشن تولد او به ژنو پرواز می کنیم.

  • I want two chocolate bars and an ice cream. Do you now/indeed? (= that is surprising or unreasonable).


    من دو تا شکلات و یک بستنی می خواهم. آیا اکنون / واقعا؟ (= این تعجب آور یا غیر منطقی است).

  • You met him at our party didn't you?


    شما او را در مهمانی ما ملاقات کردید، نه؟


  • شما سوال را متوجه نشدید، نه؟

  • So Susannah and May finally got married did they?


    پس سوزانا و می بالاخره ازدواج کردند، نه؟

  • She runs much faster than he does.


    او خیلی سریعتر از او می دود.

  • Maria looks much healthier than she did.


    ماریا بسیار سالم تر از او به نظر می رسد.

  • I don't like intense heat. Neither/Nor do I.


    من گرمای شدید را دوست ندارم. نه/نه من.

  • I hate intense heat. So do I.


    من از گرمای شدید متنفرم. منم همینطور.

  • You left your umbrella. So I did. I'm so forgetful these days.


    چترت را جا گذاشتی. پس من این کار را کردم. این روزها خیلی فراموشکار هستم.

  • Would you mind tidying up the kitchen? I already have done.


    می خواهی آشپزخانه را مرتب کنی؟ من قبلاً انجام داده ام.

  • May I join you? Please do!


    ممکنه به شما ملحق شوم؟ لطفا انجام بدهید!

  • Who said that? I did.


    کی آن حرف را زد؟ من کردم.

  • Tilly speaks fluent Japanese. Does she really?


    تیلی به زبان ژاپنی روان صحبت می کند. آیا او واقعا؟

  • I thought I'd take a day off school today. Oh no you don't (= I'm not going to let you do that)!


    فکر کردم امروز یک روز تعطیل از مدرسه بگیرم. اوه نه شما نمی کنید (= من به شما اجازه این کار را نمی دهم)!

  • Can I buy stamps here? Well we do sell them but we don't have any at the moment.


    آیا می توانم از اینجا تمبر بخرم؟ خب، ما آنها را می فروشیم، اما در حال حاضر نداریم.

  • Do shut up Georgia, and get on with your homework.


    خفه شو، جورجیا، و به تکالیف خود ادامه بده.

  • Do write and let me know how you're getting on.


    بنویس و به من بگو که چطور پیش می روی.

  • He cooks a lot does Alex. He does far more than me.


    الکس خیلی آشپزی می کند. او خیلی بیشتر از من انجام می دهد.


  • این کار واقعا احمقانه ای بود.

  • What are you doing over the weekend?


    آخر هفته چیکار میکنی؟

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • idle


    بیکار

  • bludge


    پرت کردن

  • bum


    ماتحت

  • dally


    دلتنگ

  • dawdle


    جست و خیز کردن

  • dillydally


    دیلیدالی

  • fritter


    سرخ کن

  • laze


    تنبلی

  • loaf


    قرص نان

  • loll


    لول

  • lollygag


    آب نبات چوبی

  • lounge


    سالن استراحت


  • بنشین

  • slack


    سستی

  • slouch


    خم شدن

  • slummock


    کسادی

  • stagnate


    راکد ماندن

  • vegetate


    گیاهی

  • be inactive


    غیر فعال باشد


  • هیچ کاری نکن

  • laze about


    تنبلی در مورد

  • laze around


    تنبلی در اطراف

  • loaf around


    نان در اطراف

  • lounge about


    استراحت در مورد

لغت پیشنهادی

inches

لغت پیشنهادی

blether

لغت پیشنهادی

pals