do
do - انجام دادن
abbreviation - مخفف
UK :
US :
سند - سند قانونی
خلافکاری
در حال انجام
انجام شده
بیش از حد
انجام نشده
پیشی گرفتن
زیاده روی
دوباره انجام دهید
لغو کردن
با فعل دیگری برای تشکیل سؤال یا منفی استفاده می شود
برای تشکیل برچسب های سوال (=سوالات کوتاهی که به انتهای عبارات اضافه می کنید) استفاده می شود.
به جای تکرار یک فعل که قبلاً استفاده شده است استفاده می شود
برای تأکید بر فعل اصلی در جمله استفاده می شود
وقتی مودبانه چیزی را به کسی پیشنهاد می کنیم استفاده می شود
برای انجام یک عمل یا فعالیت
برای پرسیدن یا صحبت در مورد میزان موفقیت یک فرد در چیزی استفاده می شود
تأثیر خاص بر چیزی یا کسی
برای داشتن یک شغل خاص
می گفت چیزی کافی یا قابل قبول خواهد بود
گذراندن مدتی برای انجام کاری
برای مطالعه یک موضوع خاص در یک مدرسه یا دانشگاه
برای پختن نوع خاصی از غذا
برای ارائه خدمات خاص یا فروش یک محصول خاص
برای اجرای یک نمایش، نمایش و غیره خاص
برای رنگ آمیزی یا تزئین اتاق، خانه و غیره
to behave in a particular way
به شیوه ای خاص رفتار کند
کپی کردن رفتار یا نحوه صحبت کردن کسی، به ویژه برای سرگرم کردن مردم
برای استفاده از یک داروی غیرقانونی
برای بازدید از یک مکان خاص، به خصوص به عنوان یک توریست
مجازات کردن یا حمله کردن به کسی
فریب دادن یا فریب دادن کسی
برای انجام کاری - در عبارات زیر استفاده می شود
انجام کاری که جرم است، به ویژه جرم سنگین
برای انجام کاری. اجرا بیشتر رسمی است تا اجرا و در عبارات زیر استفاده می شود
برای انجام کار خود یا کارهایی که معمولا انجام می دهید، به خصوص زمانی که اتفاق جدی افتاده است
to start doing something that you should have started already or to continue doing something that you stopped doing for a short time
شروع به انجام کاری که قبلاً باید شروع کرده بودید یا به انجام کاری که برای مدت کوتاهی از انجام آن دست کشیدید ادامه دهید
انجام کاری که فکر می کنید احتمالاً بد است، اگرچه دقیقاً نمی دانید چیست
یک مهمانی یا رویداد اجتماعی دیگر
a hairdo
یک مدل مو
املای دیگری از doh
شما كجا كار مي كنيد؟
چرا این کار را کردی؟
چرا جمعه با هم ناهار نمی خوریم؟
آیا متیو این روزها پیر به نظر نمی رسد؟
متوجه نشدی او ناشنوا بود؟ نه من نکردم./البته که کردم.
من نه تنها با او صحبت کردم، حتی امضا هم گرفتم!
من هرگز چنین صدای وحشتناکی نشنیدم.
با من اینطوری صحبت نکن!
مبادا بر آن مجادله کنیم (= در مورد آن مجادله نکنیم).
چنان آرام سخن گفت (= چنان آرام سخن گفت) که من به سختی صدایش را می شنیدم.
Little does he know (= he knows nothing about it), but we're flying to Geneva next weekend to celebrate his birthday.
او نمی داند (= او چیزی در مورد آن نمی داند)، اما ما آخر هفته آینده برای جشن تولد او به ژنو پرواز می کنیم.
I want two chocolate bars and an ice cream. Do you now/indeed? (= that is surprising or unreasonable).
من دو تا شکلات و یک بستنی می خواهم. آیا اکنون / واقعا؟ (= این تعجب آور یا غیر منطقی است).
شما او را در مهمانی ما ملاقات کردید، نه؟
You don't understand the question do you?
شما سوال را متوجه نشدید، نه؟
پس سوزانا و می بالاخره ازدواج کردند، نه؟
او خیلی سریعتر از او می دود.
ماریا بسیار سالم تر از او به نظر می رسد.
من گرمای شدید را دوست ندارم. نه/نه من.
من از گرمای شدید متنفرم. منم همینطور.
چترت را جا گذاشتی. پس من این کار را کردم. این روزها خیلی فراموشکار هستم.
می خواهی آشپزخانه را مرتب کنی؟ من قبلاً انجام داده ام.
ممکنه به شما ملحق شوم؟ لطفا انجام بدهید!
Who said that? I did.
کی آن حرف را زد؟ من کردم.
Tilly speaks fluent Japanese. Does she really?
تیلی به زبان ژاپنی روان صحبت می کند. آیا او واقعا؟
فکر کردم امروز یک روز تعطیل از مدرسه بگیرم. اوه نه شما نمی کنید (= من به شما اجازه این کار را نمی دهم)!
آیا می توانم از اینجا تمبر بخرم؟ خب، ما آنها را می فروشیم، اما در حال حاضر نداریم.
خفه شو، جورجیا، و به تکالیف خود ادامه بده.
بنویس و به من بگو که چطور پیش می روی.
الکس خیلی آشپزی می کند. او خیلی بیشتر از من انجام می دهد.
این کار واقعا احمقانه ای بود.
آخر هفته چیکار میکنی؟
انجام دادن
execute
اجرا کردن
undertake
بعهده گرفتن
کار کردن
ساختن
مرتکب شدن
پیاده سازی
تحت تعقیب قرار دادن
prosecute
قطب نما
compass
مهندس
مذاکره کنند
مناسبت
معامله کردن
transact
ادامه دادن
حمل کردن
تعیین کنید
قرعه کشی
عمل کنند
قرار دادن
در نتیجه در
ترجمه به
درگیر شدن
آماده کن
برآورده کردن
fulfilUK
برآورده کردن US
fulfillUS
اثر
انجام دهد
کامل
رسیدن
مؤثر کردن
effectuate
idle
بیکار
bludge
پرت کردن
bum
ماتحت
dally
دلتنگ
dawdle
جست و خیز کردن
dillydally
دیلیدالی
fritter
سرخ کن
laze
تنبلی
loaf
قرص نان
loll
لول
lollygag
آب نبات چوبی
lounge
سالن استراحت
بنشین
slack
سستی
slouch
خم شدن
slummock
کسادی
stagnate
راکد ماندن
vegetate
گیاهی
be inactive
غیر فعال باشد
هیچ کاری نکن
laze about
تنبلی در مورد
laze around
تنبلی در اطراف
loaf around
نان در اطراف
lounge about
استراحت در مورد