scope
scope - محدوده
noun - اسم
UK :
US :
طیفی از چیزهایی که یک موضوع، فعالیت، کتاب و غیره به آن می پردازد
فرصت انجام یا توسعه کاری
مجموعه خاصی از فعالیت ها و افرادی که در آنها دخیل هستند
محدوده یک موضوع تحت پوشش یک کتاب، برنامه، بحث، کلاس و غیره.
the opportunity for doing something
فرصت برای انجام کاری
تماشا کردن یا بررسی دقیق چیزی
معاینه یک قسمت توخالی داخل بدن با آندوسکوپ (= وسیله پزشکی بلند و نازک)
برنامه ریزی دقیق چیزی قبل از اینکه اتفاق بیفتد، با نگاه کردن به هر چیزی که درگیر است
برای تشکیل اسم هایی استفاده می شود که به دستگاه هایی برای مشاهده یا کشف و اندازه گیری اشیا اشاره می کنند
طیفی از موضوعات در نظر گرفته شده یا مورد رسیدگی
فرصت فعالیت
a device you look through to see something that is difficult to see directly such as a microscope or a telescope
دستگاهی که از طریق آن نگاه می کنید تا چیزی را ببینید که دیدن مستقیم آن دشوار است، مانند میکروسکوپ یا تلسکوپ
طیفی از مواردی که یک فعالیت، شرکت، قانون و غیره با آن سروکار دارد
بیان واضح هدف و محدوده یک پروژه تحقیقاتی یک نقطه مرجع مفید است.
پروژه های علمی دانشجویی باید از نظر طول و دامنه متفاوت باشد.
The ruling party has granted concessions of considerable scope.
حزب حاکم امتیازات گسترده ای را اعطا کرده است.
Regulations are important in markets that are increasingly international in scope.
مقررات در بازارهایی که به طور فزاینده ای در حوزه بین المللی هستند، مهم هستند.
The result of this is that the law relating to fraud and commercial affairs in general is strictly limited in its scope.
نتیجه آن این است که قانون مربوط به تقلب و به طور کلی امور بازرگانی به شدت محدود است.
اولین سؤال در مورد دامنه آن است.
In some cases, such as the regional development grant there was little scope for re-allocation as spending was demand-led.
در برخی موارد، مانند کمک هزینه توسعه منطقه ای، زمینه کمی برای تخصیص مجدد وجود داشت زیرا هزینه ها بر اساس تقاضا انجام می شد.
Roller blinds offer a good deal of scope through colour and fabric combinations, from floral patterns to bold geometric prints.
پرده های غلتکی از طریق ترکیب رنگ و پارچه، از طرح های گلدار گرفته تا چاپ های هندسی جسورانه، دامنه خوبی را ارائه می دهند.
با توجه به دامنه، سفرها نسبتاً ارزان هستند.
می ترسم موضوع خارج از محدوده این تحقیق باشد.
مشخص شد که کمیسر در حیطه وظایف رسمی خود عمل کرده است.
The scope and limits of teachers' end students' freedom of association is the focus of this chapter.
دامنه و حدود آزادی اجتماع دانش آموزان پایانی معلمان، محور این فصل است.
Many of the amendments have been introduced to clarify the meaning of the regulations and do not change their scope.
بسیاری از اصلاحات برای روشن شدن مفهوم آیین نامه و عدم تغییر دامنه آنها ارائه شده است.
هنوز فضای زیادی برای بهبود وجود دارد.
شغل او فرصت بسیار کمی برای ارتقاء دارد.
پول اضافی به ما زمینه بهبود امکانات را می دهد.
ابتدا سعی کنید کاری را انجام دهید که در محدوده شما باشد.
پلیس در حال گسترش دامنه تحقیقات خود است.
اختیارات ما محدود است.
این موضوع فراتر از محدوده تحقیق ما است.
این مسائل خارج از حوصله مقاله بود.
microscope
میکروسکوپ
تلسکوپ
فضای محدودی برای خلاقیت در شغل من وجود دارد.
این دوره ها به دانش آموزان فرصت بیشتری برای توسعه ایده های خود می دهد.
این رمانی با دامنه حماسی و احساسات بزرگ است.
این اختلافات در حوزه دادگاه های محلی است.
از این معیارها برای تعیین محدوده برنامه درسی استفاده شد.
این نظرسنجی از نظر دامنه (آن) بسیار محدود است.
وسعت این پروژه چشمگیر بود.
The scope of the exhibition is disappointingly narrow.
دامنه نمایشگاه به طرز ناامیدکننده ای محدود است.
دامنه جغرافیایی بازارهای محصول پس از جنگ گسترش یافته است.
من می ترسم که این مشکل فراتر / خارج از محدوده سخنرانی من باشد.
نقاشی رنگ روغن در محدوده چنین دوره ای قرار نمی گیرد.
اکنون میخواهیم دامنه تحقیق را گسترش دهیم و به موضوعات کلیتری نگاه کنیم.
زمینه محدودی برای کاهش بیشتر نیروی کار وجود دارد.
آنها فکر می کنند خانه آنها توسط سارقان تحت کنترل است.
ماموران آتش نشانی منطقه را برای یافتن هر گونه شواهدی مبنی بر اینکه شخصی عمداً آتش زده است، بررسی کردند.
While retailers hoped, bargain-hunters scoped.
در حالی که خرده فروشان امیدوار بودند، شکارچیان مقرون به صرفه بودند.
در آن مطالعات، پزشکان معده بیماران را بررسی کردند.
بازیکنان در هر تیم حرفه ای، عمدتاً برای زانوهایشان، در نظر گرفته شده اند.
If the whole thing is scoped and evaluated, with sound project management then perhaps it will be OK.
اگر کل موضوع با مدیریت صحیح پروژه بررسی و ارزیابی شود، شاید خوب باشد.
a microscope
یک میکروسکوپ
یک تلسکوپ
وسعت
دامنه
رسیدن
compass
قطب نما
breadth
طول
span
طیف
spectrum
عمق
مدار
orbit
محدوده
purview
کره
sphere
جارو کردن
عرض
width
پوشش
ambit
قلمرو
مقیاس
realm
مرزها
ظرفیت
boundaries
بعد، ابعاد، اندازه
ابعاد
رشته
dimensions
افق
صلاحیت قضایی
حد
jurisdiction
کش آمدن
حوزه
محدود می کند
amplitude
افزونه
confines
expanse
constraint
محدودیت
مفرط
imprisonment
زندان
incarceration
حبس
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
restraint
ارتفاع
بی اهمیت بودن
حد
insignificance
محدود کردن
مقررات
curb
امتناع
بخش
refusal
محفظه
بد شانسی
enclosure
تحریم
misfortune
فضای محدود
embargo
گرفتگی
confined space
ممنوعیت
cramp
شرط
prohibition
سرکوب
proviso
بررسی
suppression
صلاحیت
مانع
qualification
بازداری
impediment
معلول
inhibition
سخت گیری
hindrance
کنترل
handicapping
مانع شدن
stricture
hampering