bind
bind - بستن
verb - فعل
UK :
US :
بستن به کسی که نتواند حرکت کند یا فرار کند
با پارچه یا ریسمان چیزها را محکم به هم ببندید
ایجاد یک ارتباط عاطفی یا اقتصادی قوی بین دو فرد، کشور و غیره
if you are bound by an agreement promise etc you must do what you have agreed to do or promised to do
اگر به یک توافق، قول و غیره متعهد هستید، باید کاری را که با آن موافقت کرده اید یا قول داده اید انجام دهید
به هم چسبیدن در یک توده، یا به هم چسبیدن قطعات کوچک چیزی
صفحات کتاب را به هم بچسبانید و در جلد قرار دهید
دوختن پارچه روی لبه یک ماده یا دوختن روی آن برای تقویت آن
یک موقعیت آزاردهنده یا دشوار
اگر یک توافق حقوقی کسی را مقید کند، او را وادار می کند که کاری را انجام دهد
محکم بستن چیزی یا کسی یا بستن چیزی
بستن چیزی به دور قسمتی از بدن مخصوصاً قسمتی که آسیب دیده است
to sew or stick material along the edges of something such as a jacket in order to make it stronger or to decorate it
دوختن یا چسباندن مواد در امتداد لبه های چیزی مانند ژاکت، به منظور استحکام بیشتر یا تزئین آن
برای تبدیل کاغذهای جداگانه به یک کتاب
(used especially in cooking) to make a mixture stick together in a solid mass or to be made to stick together like this
(مخصوصاً در آشپزی استفاده می شود) برای اینکه مخلوطی به صورت توده ای جامد به هم بچسبد یا به این شکل به هم بچسبد.
to combine with something by a chemical bond (= the force holding atoms together in a molecule), or to be combined like this
ترکیب شدن با چیزی توسط یک پیوند شیمیایی (= نیرویی که اتم ها را در یک مولکول با هم نگه می دارد) یا به این شکل ترکیب می شود
برای متحد کردن مردم یا اینکه آنها احساس کنند چیزی مشترک دارند
to make your chest appear flatter by wrapping it very tightly with a piece of cloth or a binder (= a special piece of clothing used for this purpose) that helps hold your breasts flat
برای صافتر نشان دادن سینه خود با پیچاندن آن با یک تکه پارچه یا یک کلاسور (= لباس مخصوصی که برای این منظور استفاده می شود) که به صاف نگه داشتن سینه ها کمک می کند.
یک موقعیت سخت یا آزاردهنده که در آن از انجام آن گونه که دوست دارید منع می شوید
محکم بستن کسی یا چیزی یا بستن چیزها به هم
شکل. مقید کردن کسی نیز به معنای مجبور کردن شخص به وفای به عهد است
صحافی کتاب به این معناست که یک لبه از صفحات را در داخل جلد به هم بچسبانید تا یک کتاب درست شود.
یک موقعیت دشوار که در آن هیچ یک از گزینه های موجود خوب نیستند
if a legal agreement or official decision binds someone it forces them to do something or to keep a promise
اگر یک توافق قانونی یا تصمیم رسمی کسی را مقید کند، او را مجبور به انجام کاری یا وفای به عهد می کند
توافق کنید که نرخ مالیات، تعرفه و غیره را بالاتر از یک سطح خاص افزایش ندهد
گروگان ها را بستند و دهانشان را بستند و در گوشه ای از اتاق رها کردند.
مثل این بود که دست و پا را به صندلی شکنجه گر بسته بودند.
مارها زیاد شدند، روی او ازدحام کردند و او را محکم تر به صندلی بستند.
سیم روی سیم به دور او می پیچید و او را به تقویت کننده هایش متصل می کرد.
از 2 قاشق غذاخوری آب برای چسباندن مخلوط آرد و کره استفاده کنید.
این معاهده دو کشور را ملزم به کاهش تعداد سلاح های هسته ای می کند.
او را بسته به صندلی پیدا کردند که به سختی زنده بود.
او را به یک صندلی بسته بودند.
دستانش را به هم بستند.
او را بسته و دهان بسته (= بسته و پارچه ای بر دهانش بسته بودند) رها کردند.
زخم هایش را بست.
سازمان هایی مانند مدارس و باشگاه ها یک جامعه را به هم پیوند می دهند.
او فکر می کرد که داشتن فرزندش او را برای همیشه به خود می بندد.
او را ملزم به رازداری کرده بود (= وعده داده شده بود که چیزی را به مردم نگوید).
این توافقنامه او را ملزم می کند که بدهی خود را ظرف شش ماه بازپرداخت کند.
یک زرده تخم مرغ اضافه کنید تا مخلوط ببندد.
یک زرده تخم مرغ اضافه کنید تا مخلوط به هم بچسبد.
دو جلد صحافی چرمی
پتوها با ساتن بسته شده بود.
بادبان ها با طناب به دکل بسته می شوند.
او خود را در دست و پای بسته یافت.
بسته ها را با نوار رنگی روشن می بستند.
دو انتهای شکسته را به هم بچسبانید.
زندانی دست و پا بسته بود.
او از قبل بازوی کودک را بسته بود که من رسیدم.
لبه های فرش مانع از ساییدگی آنها می شود.
There are several different ways to bind a book for example you can stitch or stick the pages together.
چندین روش مختلف برای صحافی یک کتاب وجود دارد، به عنوان مثال می توانید صفحات را به هم بچسبانید یا بچسبانید.
آنقدر آب اضافه کنید تا همه چیز به هم بچسبد.
مخلوط نمی چسبد.
توانایی پروتئین برای اتصال به آهن ممکن است جذب آهن را در بدن افزایش دهد.
سلول های بافت به شدت به یکدیگر متصل می شوند.
چیزهایی که آنها را به هم پیوند می دهد از اختلاف آنها بیشتر است.
وی گفت: ما یک کشور، یک قانون اساسی و یک آینده داریم که ما را مقید می کند.
روابط شخصی نزدیک مرا به این مکان می بندد.
من غیر باینری هستم و الان یک سال است که باینری هستم.
او از یک سوتین ورزشی تنگ برای بستن استفاده می کند.
رعایت ایمنی مناسب هنگام بستن قفسه سینه بسیار مهم است.
بسیاری از مردان ترنس قفسه سینه خود را به عنوان جایگزینی برای جراحی بالا میبندند، یا در حالی که منتظر آن هستند.
unbind
باز کردن
untie
رهایی
آزاد کردن
unfetter
باز کردن بند
unshackle
رایگان
شل کردن
loosen
لغو کردن
undo
کمک
unfasten
اجازه
کمک کند
مرکز انگلستان
مرکز ایالات متحده
centreUK
جدا کردن
centerUS
قطع شدن
detach
فراموش کردن
disconnect
اجازه دهید
disjoin
شل
از دست دادن
باز کن
مجوز
liberate
برداشتن
موفق شدن
برملا کردن
باز کردن قفل
uncover
unhitch
unlace
unlock