draw

base info - اطلاعات اولیه

draw - قرعه کشی

verb - فعل

/drɔː/

UK :

/drɔː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [draw] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • You draw beautifully.


    قشنگ نقاشی میکشی

  • to draw a picture/map/diagram


    برای ترسیم تصویر/نقشه/نمودار

  • She drew a house.


    او خانه ای کشید.

  • a crudely drawn child's face


    صورت بچه ای که به طرز خامی کشیده شده است

  • He drew a circle in the sand with a stick.


    با چوب دایره ای روی شن ها کشید.

  • The report drew a grim picture of inefficiency and corruption.


    این گزارش تصویری تلخ از ناکارآمدی و فساد ترسیم کرد.

  • She writes lively stories with sharply drawn characters.


    او داستان های پر جنب و جوش با شخصیت های تند و تیز می نویسد.

  • Is it possible to draw inferences about the environment during the Bronze Age?


    آیا می توان درباره محیط زیست در عصر مفرغ استنباط کرد؟

  • What conclusions did you draw from the report?


    از گزارش چه نتیجه ای گرفتید؟

  • We can draw some lessons for the future from this accident.


    می توانیم از این حادثه درس هایی برای آینده بگیریم.

  • to draw a comparison/a parallel/an analogy/a distinction between two events


    برای ترسیم مقایسه / یک موازی / یک قیاس / یک تمایز بین دو رویداد

  • He attempted to draw a contrast between himself and the prime minister.


    او سعی کرد تضاد بین خود و نخست وزیر ایجاد کند.

  • The site's boundaries were tightly drawn by the Department of the Environment.


    مرزهای سایت به شدت توسط وزارت محیط زیست ترسیم شده است.

  • The plan has drawn a lot of criticism.


    این طرح انتقادات زیادی را به دنبال داشته است.

  • The announcement drew loud applause from the audience.


    این اعلامیه با تشویق شدید حضار مواجه شد.

  • The proposal has drawn interest from local businessmen.


    این پیشنهاد مورد توجه تجار محلی قرار گرفته است.

  • The reforms drew widespread support from voters.


    این اصلاحات با حمایت گسترده رای دهندگان مواجه شد.

  • Our aim is to draw attention to the plight of these children.


    هدف ما جلب توجه به وضعیت اسفناک این کودکان است.

  • The exhibition drew great critical attention.


    این نمایشگاه توجه منتقدان زیادی را به خود جلب کرد.

  • My eyes were drawn to the man in the corner.


    چشمانم به مرد گوشه ای کشیده شد.

  • Her gaze was drawn irresistibly to the scene outside.


    نگاه او به طرز مقاومت ناپذیری به صحنه بیرون کشیده شد.

  • The movie is drawing large audiences.


    این فیلم مخاطبان زیادی را به خود جذب می کند.

  • The events continue to draw huge crowds.


    این رویدادها همچنان جمعیت زیادی را به خود جلب می کند.

  • The course draws students from all over the country.


    این دوره دانشجویان را از سراسر کشور جذب می کند.

  • Her screams drew passers-by to the scene.


    فریادهای او عابران را به صحنه می کشاند.

  • The train drew into the station.


    قطار به سمت ایستگاه حرکت کرد.

  • The train drew in.


    قطار وارد شد.

  • The figures in the distance seemed to be drawing closer.


    چهره های دور به نظر می رسید که نزدیک تر می شوند.

  • Their car drew alongside ours.


    ماشین آنها در کنار ماشین ما کشیده شد.


  • دوران بازنشستگی او نزدیک است.

  • The meeting was drawing to a close.


    جلسه رو به پایان بود.

synonyms - مترادف
  • sketch


    طرح


  • تصویر کشیدن

  • delineate


    ترسیم کردن


  • تصور کن

  • outline


    طرح کلی

  • render


    ارائه دادن


  • پی گیری


  • draughtUK

  • draughtUK


    پیش نویس ایالات متحده

  • draftUS


    limn

  • limn


    رنگ کردن


  • نشان دادن


  • نمایندگی کند


  • کاریکاتور

  • caricature


    چارت سازمانی


  • تصویر


  • مداد

  • pencil


    مشخصات


  • ساختن


  • اچ کردن


  • کپی 🀄

  • etch


    مداد رنگی


  • حکاکی کردن


  • فرم

  • crayon


    فرموله کردن

  • engrave


    قاب


  • نمودار

  • formulate


    علامت


  • graph



antonyms - متضاد
  • erase


    پاک کردن


  • پاک کن


  • محو کردن

  • remove all traces of


    تمام آثار را از بین ببرید

لغت پیشنهادی

bevvy

لغت پیشنهادی

weekends

لغت پیشنهادی

leaving