crack
crack - ترک
verb - فعل
UK :
US :
to break or to make something break either so that it gets lines on its surface or so that it breaks into pieces
شکستن یا شکستن چیزی، یا به طوری که روی سطحش خط می شود، یا طوری که تکه تکه می شود
برای ایجاد صدای بلند سریع مانند صدای شکستن چیزی، یا وادار کردن چیزی به این کار
ضربه محکم به کسی یا چیزی
to be unable to continue doing something because there is too much pressure and you do not have the mental strength to continue
نمی توانید به انجام کاری ادامه دهید زیرا فشار زیادی وجود دارد و قدرت ذهنی برای ادامه دادن ندارید
اگر صدای شما ترک بخورد، به نظر می رسد متفاوت به نظر می رسد، زیرا شما احساسات قوی را احساس می کنید
برای یافتن پاسخ یک مشکل یا مدیریت چیزی که درک آن دشوار است
برای جلوگیری از موفقیت یک فرد
گاوصندوق را به صورت غیرقانونی باز کند تا اشیاء داخل آن را بدزدد
to illegally copy computer software or change free software which may lack certain features of the full version so that the free software works in the same way as the full version
برای کپی غیرقانونی نرم افزار رایانه یا تغییر نرم افزار رایگان که ممکن است ویژگی های خاصی از نسخه کامل نداشته باشد، به طوری که نرم افزار رایگان مانند نسخه کامل کار کند.
فضای بسیار باریکی بین دو چیز یا دو قسمت از چیزی
یک خط نازک روی سطح چیزی وقتی که شکسته است اما در واقع از هم جدا نشده است
ضعف یا نقص در یک ایده، سیستم یا سازمان
صدای بلند ناگهانی مثل صدای شکستن چوب
یک شوخی هوشمندانه یا اظهار نظر بی ادبانه
تلاش برای انجام کاری
یک داروی غیرقانونی که برخی افراد برای لذت مصرف می کنند
فضای بین باسن کسی
a piece of information or computer code that lets you illegally change free software which may lack certain features of the full version so that the free software works in the same way as the full version
یک قطعه اطلاعات یا کد رایانه ای که به شما امکان می دهد نرم افزار رایگان را به طور غیرقانونی تغییر دهید که ممکن است ویژگی های خاصی از نسخه کامل نداشته باشد، به طوری که نرم افزار رایگان مانند نسخه کامل کار کند.
املای دیگری از craic
با تجربه و مهارت زیاد
to break something so that it does not separate but very thin lines appear on its surface or to become broken in this way
شکستن چیزی به طوری که جدا نشود اما خطوط بسیار نازکی روی سطح آن ظاهر شود یا به این ترتیب شکسته شود.
to become mentally and physically weak
از نظر روحی و جسمی ضعیف شوند
در نتیجه مشکلات شکست بخورد
اگر کسی کرک کند، آن شخص شروع به احساس ضعف می کند و قبول می کند که شکست خورده است
باز کردن چیزی، به ویژه برای رسیدن یا استفاده از آنچه در داخل است
to get into someone else's computer system without permission and get information or do something illegal
وارد شدن به سیستم کامپیوتری شخص دیگری بدون اجازه و کسب اطلاعات یا انجام کاری غیرقانونی
برای کپی کردن برنامه های کامپیوتری یا مطالب ضبط شده به صورت غیرقانونی
برای یافتن راه حلی برای یک مشکل
ضربه زدن به چیزی یا کسی
ایجاد صدای کوتاه و ناگهانی یا ایجاد صدایی برای ایجاد این صدا
اگر صدایی ترک بخورد، صدای آن تغییر می کند زیرا فرد ناراحت است
با پا گذاشتن روی یخ ترکید.
استخوان بازویش ترک خورده است.
تکه ای از صخره در طوفان شکسته شده بود.
صورتش تبدیل به لبخند شد.
برای شکستن یک مهره
او یک تخم مرغ را در تابه شکست.
سرم را روی سقف پایین ترک کردم.
با خط کش روی سرم شکست.
گلوله ای در سراسر یال شکسته شد.
شلاقش را ترکاند و تاخت دور شد.
او با صدایی پر از احساس از مرگ پسرش به ما گفت.
اوضاع در محل کار وحشتناک است و مردم زیر فشار میترکند.
آنها روزها از او بازجویی کردند قبل از اینکه کرک کند.
نهادهای قدیمی در حال ترک خوردن هستند.
برای شکستن کد دشمن
بعد از یک سال در این کار فکر می کنم آن را کرک کرده ام!
پلیس یک باند بزرگ مواد مخدر را متلاشی کرده است.
این سرگرم کننده می تواند با بهترین آنها عاقلانه برخورد کند.
کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، پس بیایید کرک کنیم.
او تقریباً آنقدر که تصور میشود نویسنده خوبی نیست.
ظرف خیلی بد ترک خورده بود.
The leather/mud/paint/plaster had cracked.
چرم/گل/رنگ/گچ ترک خورده بود.
ناگهان از جایش بلند شد و سرش را روی سقف پایین شکست.
همانطور که از جا پریدم، جمجمه ام را روی پرتو شکستم و از حال رفتم.
او تحت فشار زیادی است اما هیچ نشانه ای از ترک خوردن ندارد.
استرس های کارش خیلی زیاد شد و بالاخره ترک خورد.
‘How's the investigation going?’ ‘I think we've cracked it.’
«تحقیقات چگونه پیش میرود؟» «فکر میکنم ما آن را شکستیم.»
تیمی از متخصصان بالاخره کد را شکستند.
اگر میخواهیم پرونده را بشکنیم، به شواهد محکمتری نیاز داریم.
سنگی به پنجره خورد و شیشه را شکست.
وقتی افتادم دندانم ترک خورد.
زنگ تفريح
شکاف
fracture
شکست، شکستگی
ضربه محکم و ناگهانی
burst
ترکیدن
cleave
شکافتن
craze
جنون
fissure
رودخانه
rive
پارگی
rupture
ترکش
splinter
خسارت
پوسته شدن
spall
خرد کردن
shatter
قطعه
fragment
نیم تنه
bust
درهم کوبیدن
smash
متلاشی شدن
disintegrate
جداسازی
sever
تقسیم کنید
لرزیدن
shiver
رها کردن
rend
جداگانه، مجزا
اشک
بخش
کوبیدن به smithereens
smash to smithereens
تخریب
demolish
متلاشی کردن
dismember
شکستن
باز کن
مختل کردن
disrupt
ساختن
ثابت
mend
بهبودی یافتن
misunderstand
سوء تفاهم
be calm
آرام باش
repair
تعمیر
revamp
اصلاح کردن
rebuild
بازسازی کنید
بازگرداندن
reconstruct
بازسازی
reattach
دوباره وصل کنید
پچ
reconnect
دوباره وصل شوید
readjust
تنظیم مجدد
refurbish
مرمت کردن
اصلاح
recondition
تعمیرات اساسی
overhaul
سرویس
تجدید
renew
دوباره ملحق شوید
rejoin
رزرو
reservice
تنظیم کنید
پیوستن
refit
stabiliseUK
درست کردن
stabiliseUK
امن است
تقویت
وصله کردن
stabilizeUS
stabilizeUS