assign

base info - اطلاعات اولیه

assign - اختصاص دهد

verb - فعل

/əˈsaɪn/

UK :

/əˈsaɪn/

US :

family - خانواده
assignment
وظیفه
google image
نتیجه جستجوی لغت [assign] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The teacher assigned a different task to each of the children.


    معلم برای هر یک از بچه ها کار متفاوتی تعیین کرد.

  • The two large classrooms have been assigned to us.


    دو کلاس بزرگ به ما اختصاص داده شده است.

  • We have been assigned the two large classrooms.


    دو کلاس درس بزرگ به ما اختصاص داده شده است.

  • The teacher assigned each of the children a different task.


    معلم برای هر یک از بچه ها وظایف متفاوتی را تعیین کرد.

  • They've assigned their best man to the job.


    آنها بهترین مرد خود را به این کار منصوب کرده اند.

  • Two senior officers have been assigned to the case.


    دو افسر ارشد برای این پرونده تعیین شده اند.

  • British forces have been assigned to help with peacekeeping.


    نیروهای بریتانیایی برای کمک به حفظ صلح تعیین شده اند.

  • I was assigned to B platoon.


    من به لشکر B اعزام شدم.

  • He was assigned to the Royal Canadian Navy in 1975.


    او در سال 1975 به نیروی دریایی سلطنتی کانادا منصوب شد.

  • Assign a different colour to each different type of information.


    به هر نوع اطلاعات رنگ متفاوتی اختصاص دهید.

  • The painting cannot be assigned an exact date.


    نمی توان تاریخ دقیقی را برای نقاشی تعیین کرد.

  • The agreement assigns copyright to the publisher.


    این قرارداد حق چاپ را به ناشر واگذار می کند.

  • She has assigned the lease to her daughter.


    او اجاره نامه را به دخترش واگذار کرده است.

  • UN troops were assigned the task of rebuilding the hospital.


    وظیفه بازسازی بیمارستان به نیروهای سازمان ملل واگذار شد.

  • The case has been assigned to our most senior officer.


    پرونده به ارشدترین افسر ما محول شده است.

  • Have you assigned a day for the interviews yet?


    آیا تا به حال روزی را برای مصاحبه در نظر گرفته اید؟

  • Each visitor to the site chooses an online alter ego, which is assigned a name.


    هر بازدید کننده از سایت، یک جایگزین آنلاین را انتخاب می کند که نامی به آن اختصاص داده می شود.

  • Detectives have been unable to assign a motive for the murder.


    کارآگاهان نتوانسته اند انگیزه قتل را مشخص کنند.

  • The report assigned the blame for the accident to inadequate safety regulations.


    این گزارش مسئولیت این حادثه را بر عهده مقررات ایمنی ناکافی قرار داده است.

  • She was assigned to the newspaper's Berlin office.


    او به دفتر روزنامه برلین منصوب شد.

  • Her property was assigned to her grandchildren.


    اموال او به نوه هایش واگذار شد.

  • We assigned Alberto the task of watching the children.


    ما به آلبرتو وظیفه نظارت بر بچه ها را محول کردیم.

  • Judith was assigned to the office in Washington, D.C.


    جودیت به دفتری در واشنگتن دی سی منصوب شد.

  • We’re assigning seats on a first-come, first-serve basis.


    ما در حال تخصیص صندلی ها بر اساس اولویت اول، اولین خدمت هستیم.

  • The document outlines how the organization will be run and how research tasks will be assigned.


    این سند نحوه اداره سازمان و نحوه تعیین وظایف تحقیقاتی را مشخص می کند.

  • They assigned him to analyse computer records to look for signs of fraud.


    آنها به او مأموریت دادند تا سوابق رایانه ای را تجزیه و تحلیل کند تا نشانه های کلاهبرداری را جستجو کند.

  • Each individual was assigned to a team representing a major stakeholder.


    هر فرد به تیمی که نماینده یکی از ذینفعان اصلی بود منصوب شد.

  • I've been assigned to the finance department on a temporary basis.


    من به طور موقت به بخش مالی منصوب شده ام.

  • Over the past decade the organization has doubled its number of managers assigned abroad.


    طی دهه گذشته، این سازمان تعداد مدیران خود را که در خارج از کشور منصوب شده اند، دو برابر کرده است.

  • They assigned a large sum of money to research and development.


    آنها مبلغ زیادی را برای تحقیق و توسعه اختصاص دادند.

  • Locals are frustrated that of the $110bn assigned by Congress in relief aid only $53bn has actually been spent.


    مردم محلی ناامید هستند که از 110 میلیارد دلاری که کنگره برای کمک های امدادی اختصاص داده است، تنها 53 میلیارد دلار در واقع هزینه شده است.

synonyms - مترادف

  • تعیین کنید

  • designate


    نامزد کردن

  • nominate


    نام


  • کمیسیون


  • نماینده

  • delegate


    برگزیدن


  • انتخاب کنید


  • منصوب کردن

  • ordain


    محل


  • تشکیل می دهند


  • جزئیات


  • پست


  • استخدام


  • autoriseUK

  • authoriseUK


    autorizeUS

  • authorizeUS


    ساختن


  • برچسب زدن

  • tag


    رای


  • ثبت نام در انگلستان

  • enrolUK


    ثبت نام در ایالات متحده

  • enrollUS


    اتخاذ کردن


  • اسلات

  • slot


    برگه

  • tab


    قالب


  • معاون انگلستان

  • deputiseUK


    معاون ایالات متحده

  • deputizeUS


    قدرت دادن

  • empower


    ترویج


  • ايجاد كردن


  • دوبله

  • dub


antonyms - متضاد
  • discharge


    تخلیه


  • رد

  • expel


    اخراج کردن


  • آتش

  • cancel


    لغو


  • انکار

  • disallow


    اجازه ندادن

  • disapprove


    رد کردن


  • چشم پوشی


  • نگاه داشتن


  • پس گرفتن


  • خودداری کنید

  • retract


    نگه دارید

  • withhold


    حفظ


  • گرفتن


  • پنهان کردن، پوشاندن


  • دريافت كردن

  • conceal


    سرکوب کردن


  • بی توجهی

  • suppress


    هدر

  • neglect


    تایید کنید


  • پنهان شدن


  • سوء استفاده


  • استفاده کنید

  • misuse


    دفاع

  • use


    خودداری


  • نگهبان

  • refrain


    متوقف کردن




لغت پیشنهادی

group

لغت پیشنهادی

amiss

لغت پیشنهادی

failing