mention
mention - اشاره
verb - فعل
UK :
US :
to talk or write about something or someone usually quickly and without saying very much or giving details
صحبت کردن یا نوشتن در مورد چیزی یا کسی، معمولاً به سرعت و بدون گفتن زیاد یا بیان جزئیات
to talk or write about something or someone usually quickly and without saying very much or giving details
گفتن چیزی در مورد کسی یا چیزی در مکالمه، گفتار یا نوشته
ذکر مختصر موضوعی در طول سخنرانی، درس، نوشته و غیره
برای شروع به صحبت در مورد یک موضوع خاص در طول یک مکالمه یا جلسه
برای ذکر موضوعی که مردم باید شروع به بحث کنند یا درباره آن فکر کنند. افزایش رسمی تر از مطرح کردن چیزی است
to mention a subject that people should start to discuss or think about. Raise is more formal than bring something up
ذکر موضوعی که ممکن است شرم آور یا ناراحت کننده باشد یا باعث بحث شود
ذکر چیزی به عنوان مثال یا دلیل بر چیز دیگری یا دلیل بر چیزی
ذکر چیزی به نحوی که عمداً مستقیم نباشد
وقتی کسی در مکالمه، نوشته ای و غیره به چیزی یا شخصی اشاره می کند
صحبت کردن در مورد چیزی به سرعت، بیان جزئیات کمی یا استفاده از کلمات کمی
اشاره به چیزی یا کسی
یک اظهارنظر کوتاه یا بیانیه کتبی
مناسبتی که از چیزی یا کسی یاد می شود
موقعیتی که در یک سایت رسانه اجتماعی به یک محصول، شخص و غیره اشاره می شود
موقعیتی که در آن شخص به دلیل انجام کاری، مانند کار خود، به طور عمومی مورد تحسین قرار می گیرد
an occasion when a person is publicly praised for having done something such as their job extremely well
صحبت کردن در مورد کسی یا چیزی، به ویژه. به طور خلاصه و بدون ارائه جزئیات زیاد
چرا به من نگفتی؟ به نظر نمی رسید ارزش ذکر کردن داشته باشد.
ما واقعاً در مورد قیمت صحبت نکردیم، اما شخصی رقم 300 پوند را ذکر کرد.
همانطور که در بالا ذکر شد، به ندرت از یک مهار استفاده می شود.
همانطور که در ابتدا ذکر شد، رنگ های روغنی با اکسیداسیون خشک می شوند.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، همه کودکان پرخاشگر این ویژگی های فیزیکی را نشان نمی دهند.
همانطور که قبلا اشاره کردم، فروش امسال کمتر از حد انتظار بوده است.
وقتی با باربارا صحبت می کردید، آیا او اصلاً به مادرش اشاره کرد؟
وقتی اسمش را بردم، خجالت زده به نظر می رسید.
گفتم دیروز لی و جان را دیدم؟
سپس به یاد آورد که لیز گذراً گفته بود که پدرش وکیل است.
حالا که شما به آن اشاره کردید، من فکر کردم که او دیشب کمی عجیب رفتار می کرد.
همانطور که گفته شد، در ادامه در مورد اهمیت برند بودن صحبت خواهیم کرد.
صنعت بیمه تمام قدرت را دارد، چه بسا دوست ما چاک کواکنبوش به عنوان کمیسر بیمه ایالتی.
The insurance industry has all the power not to mention our friend Chuck Quackenbush as state insurance commissioner.
او در مورد یک مهمانی صحبت کرد، اما نگفت چه زمانی بود.
ببخشید دیگه بهش اشاره نمیکنم
این روزنامه به کلمه ای از سخنرانی جانسون اشاره نکرد.
دکتر به احتمال رفتن به نایروبی برای درمان ویژه اشاره کرد.
این بیماری به ندرت توسط رسانه های غربی ذکر شده است.
حالا که شما به آن اشاره کردید، به نظر می رسید که او در حال و هوای عجیبی است.
هیچکس چیزی در این مورد به من نگفت.
آیا او اشاره کرد که کجا می رود؟
شما در نامه خود اشاره کردید که ممکن است به خارج از کشور مهاجرت کنید.
او اشاره نکرد که او شروع کننده دعوا بود.
آیا من به دیدن ویکی در روز یکشنبه اشاره کردم؟
کشتی کروز از اکثر مکان های ذکر شده در مقاله بازدید می کند.
نام وی به عنوان نماینده آینده مجلس مطرح شده است.
از همه کمک شما متشکرم. به آن اشاره نکنید.
او دو خانه بزرگ در این کشور دارد، البته ویلای او در فرانسه را هم نگوییم.
من اعتماد به نفس او را تحسین می کردم، نه به این واقعیت که او باهوش و خوب صحبت می کرد.
قول دادم دیگه به این موضوع اشاره نکنم.
شاهدان از یک گلوله بزرگ شعله صحبت کردند.
او دلیل از کار افتادن خود را حجم کاری سنگین عنوان کرد.
آیا می توانید یک نمونه از زمان وقوع این اتفاق را برای من نقل کنید؟
اگرچه او در واقع به این حرکت اشاره نکرد، مطمئنم که این در ذهن او بوده است.
حوادثی مانند موارد ذکر شده در بالا رایج تر می شوند.
آیا به این واقعیت اشاره کردم که اکنون مجرد هستم؟
از ذکر خانواده اش پرهیز کرد.
در مثالی که در بالا ذکر شد، میتوان از هر دو روش ساخت استفاده کرد.
او فقط به صورت گذرا به کار خود اشاره کرد.
او در سخنرانی خود به اقتصاد اشاره ای نکرد.
او اولین کسی بود که علناً به این موضوع اشاره کرد.
اسم من اصلا ذکر نشد
او که در عمل مجروح شده بود، دو بار در اعزام ها ذکر شد.
فقط فکر نکردم به شما اشاره کنم.
لطفا این را به سالی ذکر نکنید.
اعلام
disclose
فاش کردن
آشکار ساختن
divulge
صمیمی
intimate
برقراری ارتباط
اذعان
گزارش
استناد کنند
adduce
بازشماری
recount
به اشتراک بگذارند
impart
حاضر
مطرح کردن
propound
برس
broach
نمونه، مثال
معرفی کنید
مورد بحث
moot
بالا بردن
از
آشنا کردن
acquaint
آگهی
advert
تبلیغ به
advert to
اشاره به
allude to
جزئیات
بحث و گفتگو
اشاره کند
hint at
قرار دادن
رجوع شود
صحبت در مورد
صحبت از
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
disavow
انکار کردن
پنهان شدن
چشم پوشی
نگاه داشتن
neglect
بی توجهی
suppress
سرکوب کردن
withhold
خودداری کنید
عقب نگه دارید
distract
حواس پرت کردن
refrain
خودداری
تخمین زدن
حدس بزن
از دست دادن
نادیده گرفتن
گوش بده
ساکت باش
راز
misrepresent
نادرست معرفی کنید
stifle
خفه کردن
mumble
زمزمه کردن
انکار
insert
درج کنید
برداشتن
erase
پاک کردن
سوء تفاهم
misunderstand
تفریق کردن
subtract
گمراه کردن
mislead
جمع آوری
جمع آوری کنید
